خوان

خوان
سفره
طبق بزرگ چوبی
خوردنی
1

کاربردهای خوان

  • بفرمود و ترتیب کردند خوان

    نشستند بر هر طرف همگنان

  • تو همچنان دل شهری به غمزه ای ببری

    که بندگان بنی سعد خوان یغما را

  • بخورد و بینداخت زو استخوان

    همین بود دیگ و همین بود خوان

  • ادیم زمین سفره عام اوست

    چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست

  • چنان پهن خوان کرم گسترد

    که سیمرغ در قاف قسمت خورد

  • باری به چشم احسان در حال ما نظر کن

    کز خوان پادشاهان راحت رسد گدا را

  • مرا در بارگاه عدل خوانهاست

    بهر خوان سعادت میهمانهاست

  • باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان بگناه فاحش ندرد و وظیفه روزی بخطای منکر نبرد

  • بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود

    شهپر جبرئیل مگس رانت آرزوست