کاربردهای خوان
-
بفرمود و ترتیب کردند خوان
نشستند بر هر طرف همگنان
-
تو همچنان دل شهری به غمزه ای ببری
که بندگان بنی سعد خوان یغما را
-
بخورد و بینداخت زو استخوان
همین بود دیگ و همین بود خوان
-
ادیم زمین سفره عام اوست
چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست
-
چنان پهن خوان کرم گسترد
که سیمرغ در قاف قسمت خورد
-
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت رسد گدا را
-
مرا در بارگاه عدل خوانهاست
بهر خوان سعادت میهمانهاست
-
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان بگناه فاحش ندرد و وظیفه روزی بخطای منکر نبرد
-
بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود
شهپر جبرئیل مگس رانت آرزوست