-
-
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس لذت نخوانی
-
اگر بدانی که کنار گذاشتن لذت، چقدر لذتبخش است، دیگر ارضا کردن شهوات نفسانی را لذت نخواهی نامید.
-
-
-
هزاران در از خلق بر خود ببندی
گرت باز باشد دری آسمانی
-
اگر تنها یک در بروی آسمان برایت باز باشد، اگر هزاران در بروی مردم برایت باز باشد، این درها را خواهی بست (چرا که به آنها نیاز نداری)
-
-
-
سفرهای علوی کند مرغ جانت
گر از چنبر آز بازش پرانی
-
اگر جانت را که همانند مرغی است که در بند حرص وطمع گرفتار شده است، آزاد کنی، به آسمان سفر خواهد کرد.
-
-
-
ولیکن تو را صبر عنقا نباشد
که در دام شهوت به گنجشک مانی
-
ولی چون همانند سیمرغ صبر و بردباری نداری، همانند گنجشک در دام شهوت اسیر شده ای.
-
-
-
ز صورت پرستیدنت می هراسم
که تا زنده ای ره به معنی ندانی
-
چون ظاهر پرست هستی، می ترسم که تا آخر عمرت هم نتوانی راهی به دنیای معنا پیدا کنی.
-
-
-
گر از باغ انست گیاهی برآید
گیاهت نماید گل بوستانی
-
اگر از باغ محبت تو گیاهی بروید، دیگر گل بوستان برایت جلوه ای نخواهد داشت و آن گل در پیش چشمانت همچون علف بی ارزشی است.
-
-
-
دریغ آیدت هر دو عالم خریدن
اگر قدر نقدی که داری بدانی
-
اگر بدانی که عمر نقدت چقدر ارزشمند است، حیفت می آید که حتی در ازای بدست آوردن دنیا و آخرت، آن را از دست بدهی.
-
-
-
به ملکی دمی زین نشاید خریدن
که از دور عمرت بشد رایگانی
-
حتی با دادن یک مملکت هم نمی توانی یک لحظه از عمرت را بخری در حالی که این لحظه به رایگان از دوران زندگیت بیرون رفت.
-
-
-
همین حاصلت باشد از عمر باقی
اگر همچنینش به آخر رسانی
-
اگر زندگیت را به همین ترتیب به پایان ببری، دست آورد تواز باقیمانده عمرت همین خواهد بود که اکنون داری (چیز دیگری بدست نخواهی آورد)
-
-
-
بیا تا به از زندگانی به دستت
چه افتاد تا صرف شد زندگانی
-
بیا و تامل کن که چه چیزی بهتر از زندگی بدست آوردی که آن را هدر دادی؟
-
-
-
چنان می روی ساکن و خواب در سر
که می ترسم از کاروان باز مانی
-
آنچنان کند و خواب آلود و ناهشیار حرکت می کنی که می ترسم از کاروان جا بمانی
-
-
-
وصیت همین است جان برادر
که اوقات ضایع مکن تا توانی
-
جان برادر! اندرز من به تو همین است که تا جایی که می توانی، وقتت را هدر نده
-
-
-
صدف وار باید زبان درکشیدن
که وقتی که حاجت بود در چکانی
-
باید همچون صدف زبان خود را نگه داشت تا در زمان مورد نیاز، از آن مروارید بریزی (سخنان ارزشمند بگویی)
-
-
-
همه عمر تلخی کشیدست سعدی
که نامش برآمد به شیرین زبانی
-
سعدی در همه دوران زندگی خود سختی کشیده است که حالا آوازه اش به شیرین زبانی در جهان پیچیده است.
-
اگر لذت ترک لذت بدانی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/اگر-لذت-ترک-لذت-بدانی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
علوی
- عُلویّ
- بالا، بالاتر، عالیه
چنبر
- چنبر
- محیط دایره
- حلقه
- قید
عنقا
- سیمرغ
- عنقا
- نام مرغی افسانه ای که زال پدر رستم را پرورد. جایگاه این مرغ در کوه البرز است
دریغ
- دریغ
- افسوس
- مضایقه
در
- دُرّ
- لولو
- مروارید
- نوعی جواهر است به شکل کروی که در داخل صدفها تشکیل میشود. در قدیم تصور براین بوده که با چکیدن قطره باران به درون صدفی که در سطح دریا دهان بازکرده، مروارید پرورش مییابد
- دُر (جمع آن=دُرَر)، مروارید درشت است