تو را سریست که با ما فرو نمی آید
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/تو-را-سریست-که-با-ما-فرو-نمی-آید

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. تو را سریست که با ما فرو نمی آید

    مرا دلی که صبوری از او نمی آید

    تو سری داری که با ما سازگار نمی‌شود. من دلی دارم که توانایی صبر و تحمل ندارد.

  2. کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر

    که آب دیده به رویش فرو نمی آید

    چه چشمی هست که به روی تو باز شده باشد و در تمام عمر اشک بر آن سرازیر نشده است؟! (هیچ چشمی اینچنین نیست...)

  3. جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب

    که مهربانی از آن طبع و خو نمی آید

    تنها عیبی که می‌توان از جمال و خوبی تو گرفت این است که در خلق و خوی تو مهربانی وجود ندارد.

  4. چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت

    بر اوفتاده مسکین چو گو نمی آید

    چه جور و جفایی هست که از تاب زلف سیاه رنگ تو (که همچون چوگان است) بر افتاده‌ی بیچاره (که همچون گوی است) نمی‌آید؟! (تو به عاشقت همه گونه نامهربانی را روا داشته‌ای)

  5. اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش

    بد از منست که گویم نکو نمی آید

    اگر از تو هزار گونه آسیب به دل دردمند من برسد، بدی از تو نیست، بلکه از من است که می‌گویم این آسیب‌ها خوبی نیستند.

  6. گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید

    که هیچ حاصل از این گفت و گو نمی آید

    اگر به این دلیل که این گفتگو فایده‌ای ندارد، سخن امیدوارانه را از داستان تو بردارم....

  7. گمان برند که در عودسوز سینه من

    بمرد آتش معنی که بو نمی آید

    ... خیال خواهند کرد که آتش معنا در سینه‌ی من (که همچون ظرف عود سوز است) خاموش شده است که بویی از آن بلند نمی‌شود.

  8. چه عاشقست که فریاد دردناکش نیست

    چه مجلسست کز او های و هو نمی آید

    این چه عاشقی است که ناله‌ی دردناک نداشته باشد؟! این چه مجلسی است که از آن صدای های و هوی بلند نمی‌شود؟!

  9. بشیر بود مگر شور عشق سعدی را

    که پیر گشت و تغیر در او نمی آید

    گویا شور عشق از زمان شیرخوارگی در سعدی بوده است (شور عشق را با شیر مادر به سعدی داده‌اند) چرا که با وجودی که پیر شده است، این شور و حال او تغییر نکرده است.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  • چوگان

    چوگان
    چوبی که دستة آن راست و باریک و سرش اندکی پهن و خمیده است و با آن در بازی چوگان ، گوی را زنند.
  • تغیر

    تغیُّر
    دگرگون شدن
    برآشفتن
    گردش
    پرخاش