حکایت در معنی تواضع نیکمردان
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-در-معنی-تواضع-نیکمردان

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)

  1. شنیدم که فرزانه ای حق پرست

    گریبان گرفتش یکی رند مست

    شنیدم که شخصی رند و لاابالی، یقه مرد دانای خداپرستی را گرفت.

  2. ازان تیره دل مرد صافی درون

    قفا خورد و سر بر نکرد از سکون

    آن مرد روشن‌دل و پاک طینت از مرد سیاه‌دل پس گردنی خورد ولی حتی سرش را بالا نیاورد و سر نجنباند.

  3. یکی گفتش آخر نه مردی تو نیز

    تحمل دریغ است از این بی تمیز

    شخصی به آن مرد نیک سرشت گفت: آخر مگر تو هم مرد نیستی؟! حیف است که رفتار آن مرد بی‌قید را که نمی‌تواند خوبی و بدی را تشخیص بدهد، تحمل نمایی

  4. شنید این سخن مرد پاکیزه خوی

    بدو گفت از این نوع دیگر مگوی

    مرد نیک سیرت، این سخن آن مرد را شنید و به او پاسخ داد که دیگر اینگونه صحبت نکن.

  5. درد مست نادان گریبان مرد

    که با شیر جنگی سگالد نبرد

    کسی که مست و نادان است، یقه را پاره می‌کند. چه کسی در اندیشه‌اش خطور می‌کند که با شیر جنگی مبارزه کند؟

  6. ز هشیار عاقل نزیبد که دست

    زند در گریبان نادان مست

    زیبنده شخص فهمیده و دانا نیست که یقه شخص نفهم مست را بگیرد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)

  • رند

    رند
    شخص حیله‌گر و زیرک
    بی‌قید و لاابالی
  • صافی

    صافی
    روشن . شفاف . خالص . بی دُرد. بی غش . پاکیزه . ناب
  • قفا

    قفا
    پس گردن ، پشت گردن
    پشت - پی ، دنبال .- عقب
  • سگالد

    سگالیدن
    اندیشیدن
    خصومت ورزیدن