در ضعف و پیری حکایت پنجم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-ضعف-و-پیری-حکایت-پنجم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. جوانی چست لطیف خندان شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فراهم روزگاری برآمد که اتفاق ملاقات نیوفتاد

  2. بعد از آن دیدمش زن خواسته و فرزندان خاسته و بیخ نشاطش بریده و گل هوسش پژمریده پرسیدمش چه گونه ای و چه حالتست گفت تا کودکان بیاوردم دگر کودکی نکردم

  3. ماذا الصبی و الشیب غیر لمتی

    و کفی بتغیر الزمان نذیرا

  4. چون پیر شدی ز کودکی دست بدار

    بازی و ظرافت بجوانان بگذار

  5. طرب نوجوان ز پیر مجوی

    که دگر ناید آب رفته بجوی

  6. زرع را چون رسید وقت درو

    نخرامد چنانکه سبزه نو

  7. دور جوانی بشد از دست من

    آه و دریغ آن ز من دلفروز

  8. قوت سرپنجه شیری برفت

    راضیم اکنون به پنیری چو یوز

  9. پیرزنی موی سیه کرده بود

    گفتمش ای مامک دیرینه روز

  10. موی بتبلیس سیه کرده گیر

    راست نخواهد شدن این پشت کوژ

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  • چست

    چست
    چالاک، چابک، تند و سریع
    ماهر، زبردست
    برازنده و باندام (لباس)
  • عشرت

    عشرت
    معاشرت کردن، خوشگذرانی، کامرانی
  • بیخ

    بیخ
    اصل و اساس
    ریشه گیاه
  • دلفروز

    فروز
    افروز
    شعله ورسازنده و افروزنده .
  • یوز

    یوز
    جانوری شکاری کوچک تر از پلنگ که آن را برای شکار تربیت کرده و به کمک آن، آهو و حیواناتی نظیر آن را شکار می‌کرده‌اند. این جانور به دلیل جستجوی شکار، به این اسم نامیده شده است.
  • بتبلیس

    تبلیس
    نیرنگ ساختن
    پوشاندن ، حقیقت را پنهان کردن