-
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
-
بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم بازننشست
-
از روی تو سر نمی توان تافت
وز روی تو در نمی توان بست
-
از پیش تو راه رفتنم نیست
چون ماهی اوفتاده در شست
-
سودای لب شکردهانان
بس توبه صالحان که بشکست
-
ای سرو بلند بوستانی
در پیش درخت قامتت پست
-
بیچاره کسی که از تو ببرید
آسوده تنی که با تو پیوست
-
چشمت به کرشمه خون من ریخت
وز قتل خطا چه غم خورد مست
-
سعدی ز کمند خوبرویان
تا جان داری نمی توان جست
-
ور سر ننهی در آستانش
دیگر چه کنی دری دگر هست
دیر آمدی ای نگار سرمست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دیر-آمدی-ای-نگار-سرمست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
نگار
- نگار
- نقش، تصویر، نگاشته، آرایش، آب و رنگ
- بت، صنم
- کنایه از معشوق
شست
- شست
- کمربندی که زرتشتیان به کمر میبندند
- انگشت بزرگ
- قلابی که با آن ماهی میگیرند، دام
سودای
- سودا
- نام خلطی از اخلاط چهارگانه و به طور مجازی به معنی شیدایی و دیوانگی است چرا که بر طبق طب سنتی، چنانچه مقدار سودا از حد بگذرد، جنون پدید میآید.
- خیال خام، خیال باطل
- سیاه
- داد و ستد، معامله، خرید و فروش
کرشمه
- کرشمه
- غمزه
- ناز و عشوه
- اشاره با چشم و ابرو
کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.