کاربردهای نگار
-
روی نگار در نظرم جلوه می نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم
-
بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر
بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
-
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
-
مرا پلنگ به سرپنجه ای نگار نکشت
تو می کشی به سرپنجه نگارینم
-
نگارا قصه خود را به خدمت
نمی دانم که تا چون می نویسم
-
من خسته چون ندارم نفسی قرار بی تو
به کدام دل صبوری کنم ای نگار بی تو
-
سر باغ و بوستانم به چه دل بود نگارا
که به چشم من جهان شد همه زرنگار بی تو
-
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
-
گر دیگر آن نگار قبا پوش بگذرد
ما نیز جامه های تصوف قبا کنیم