شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/شبست-و-شاهد-و-شمع-و-شراب-و-شیرینی

  1. شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

    غنیمتست چنین شب که دوستان بینی

    شب هست و زیبا رو هست و شراب هست و شیرینی هم هست! چنین شبی را باید برای دیدن دوستان غنیمت دانست

  2. به شرط آن که منت بنده وار در خدمت

    بایستم تو خداوندوار بنشینی

    به این شرط که من همچون غلامان در خدمتگزاری تو بایستم و تو همچون مالکان، بنشینی

  3. میان ما و شما عهد در ازل رفته ست

    هزار سال برآید همان نخستینی

    عهد و پیمان دوستی میان ما از روز عزل بسته شده است. اگر هزار سال دیگر هم بگذرد، تو در دل ما تغییری نخواهی کرد و همان معشوقه‌ی نخستین هستی

  4. چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم

    به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی

    وقتی که نمی‌توانم در مقابل تو صبوری کنم، چاره‌ام چیست؟ با خشمگینی از پیشت رفتم و به حالت بدبختی و بیچارگی و گدایی برگشته‌ام

  5. به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست

    نیاید و تو به از من هزار بگزینی

    به این دلیل که من نمی‌توانم هیچ دوستی به پایه‌ی تو بدست آورم ولی تو می‌توانی هزاران نفر بهتر از من را برای دوستی انتخاب کنی

  6. به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش

    چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی

    ای فقیر! وقتی که باغبان اجازه نمی‌دهد که سیب و گل بچینی، پس به ناچار باید به تماشا و بوییدن بهار قناعت کنی

  7. تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو

    هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی

    اگر ابرو گره کنی و ترشرویی کنی و سخنان تلخ بگویی، جلوه‌ی تو تغییری نخواهد کرد و همچنان شیرین به نظر می‌رسی

  8. لگام بر سر شیران کند صلابت عشق

    چنان کشد که شتر را مهار دربینی

    سختی‌های عشق ورزی همان کاری را با شیرها می‌کند که مهار فرو رفته در بینی شتران، با شتران می‌کند

  9. ز نیکبختی سعدیست پای بند غمت

    زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی

    چه سعادتی نصیب سعدی شده است که به غم تو گرفتار آمده است! چه کبوتر خوشبختی است که شکار شاهینی همچون تو شده است!

  10. مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان

    ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی

    ای دینداران! من نمی‌توانم در مقابل روی زیبا صبر و شکیبایی پیشه کنم. شما به دین خودتان باشید و بگذارید من هم به دین خودم باشم

دانلود متن شعر زیبای سعدی

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
چنان کشد که شتر را مهار دربینی
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
چنان کشد که شتر را مهار دربینی
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
  • پس زمینه شب متن نوشته:  غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
چنان کشد که شتر را مهار دربینی
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
ب
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
چنان کشد که شتر را مهار دربینی
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
ز نیکبختی سعدیست پای بند غمت
مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من ه
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
ز نیکبختی سعدیست پای بند غمت
مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگز
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
ز نیکبختی سعدیست پای بند غمت
مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگز
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
میان ما و شما عهد در ازل رفته ست
چو صبرم از تو میسر نمی شود چه کنم
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
ز نیکبختی سعدیست پای بند غمت
مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
بایستم تو خداوندوار بنشینی
هزار سال برآید همان نخستینی
به خشم رفتم و بازآمدم به مسکینی
نیاید و تو به از من هزار بگ

    • شاهد

      شاهد
      خوبروی، زیبا چهره
    • شمع

      شمع
      موم عسل که از آن برای روشنایی استفاده کنند.
      معشوق، زیباروی
    • ازل

      ازل
      همیشگی، زمانی که ابتدا ندارد
    • شاهینی

      شاهین
      پرنده‌ای شکاری و بسیار جسور و با شهامت