کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کهن-شود-همه-کس-را-به-روزگار-ارادت

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. کهن شود همه کس را به روزگار ارادت

    مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت

    با گذشت زمان، میل رغبت در همه کاهش پیدا می‌کند بجز در من، که هنوز همان شور عشق نخستین زنده است و بلکه این عشق و میل و خواسته، بیشتر هم شده است.

  2. گرم جواز نباشد به بارگاه قبولت

    کجا روم که بمیرم بر آستان عبادت

    اگر به محضر پذیرش تو، راهی نداشته باشم، به بارگاه حضور چه کس دیگری می‌توانم بروم تا بتوانم خود را در آستان عبادت او فنا کنم؟

  3. مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد

    که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت

    مگر من نباید در روز قیامت حاضر شوم و مورد حسابرسی قرار بگیرم؟! آخر با تجربه‌ی هجران و وصال تو، دیگر جایی برای مردن و دوباره زنده شدن من، باقی نمانده است! (تجربه‌ی دوری تو، برایم همچون مردن بوده است و تجربه‌ی وصال دوباره‌ات، همچون دوباره زنده شدن. پس من یک بار مردن و زنده شدن را از سر گذرانده‌ام)

  4. شنیدمت که نظر می کنی به حال ضعیفان

    تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت

    به گوشم رسیده است که به حال ناتوانان توجه داری! به امید و دلخوشی آنکه به عیادتم بیایی، دچار تب شدم

  5. گرم به گوشه چشمی شکسته وار ببینی

    فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت

    اگر تنها با گوشه‌ی چشمی، دست و پا شکسته هم به من توجه کنی، از نظر بزرگی، همچون آسمان خواهم شد و از نظر خوشبختی، همچون سیاره‌ی مشتری

  6. بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا

    روم که بی تو نشینم کدام صبر و جلادت

    بیایم که تو را ببینم؟ چنین جرات و جسارت و توانی ندارم! بروم که دور از تو باشم؟ صبر و تحمل و دلاوری این کار را ندارم!

  7. مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی

    گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت

    یک روز من را خواهی دید که کاملا کشته شده‌ام در حالی که برای عرض ارادت، دست به دامان قاتل خود هستم.

  8. اگر جنازه سعدی به کوی دوست برآرند

    زهی حیات نکونام و رفتنی به شهادت

    اگر جنازه‌ی سعدی را از کوی دوست بگذرانند، آفرین بر من باشد که با نام نیک زندگی کردم و با شهادت از دنیا رفتم.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  • ارادت-ارادت

    ارادت
    خواستن
    خواست ،میل، قصد
    علاقه مندی، سرسپردگی مرید به مرشد
    دوستی از روی اخلاص و بی ریایی
  • وصل

    وصال
    وصل
    رسیدن به معشوق
    وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.
  • هجر

    هجران
    هجر
    جدایی، دوری
  • اعادت

    اعادت
    اعاده
    بازگفتن، از سر گرفتن
    بازگردانیدن
    برگشتن
  • مشتری

    مشتری
    ستاره ای از سیارات فلک ششم که آن رابه فارسی برجیس نامند. آن را سعد اکبر و قاضی فلک هم می‌گویند
    خریدار، خواستار
  • فلک

    فلک
    آسمان، سپهر، گردون
    فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
  • زهره

    زَهره
    کیسه صفرا
    مایع زرد رنگ و تلخ موجود در کیسة صفرا
    دل و جرأت
  • زهی

    زهی
    آفرین . احسنت
    افسوس . آه . دریغا