-
شب از بهر آسایش تست و روز
مه روشن و مهر گیتی فروز
-
اگر باد و برف است و باران و میغ
وگر رعد چوگان زند برق تیغ
-
همه کارداران فرمانبرند
که تخم تو در خاک می پرورند
-
اگر تشنه مانی ز سختی مجوش
که سقای ابر آبت آرد به دوش
-
صبا هم ز بهر تو فراش وار
همی گستراند بساط بهار
-
ز خاک آورد رنگ و بوی و طعام
تماشاگه دیده و مغز و کام
-
عسل دادت از نحل و من از هوا
رطب دادت از نخل و نخل از نوی
-
همه نخلبندان بخایند دست
ز حیرت که نخلی چنین کس نبست
-
خور و ماه و پروین برای تواند
قنادیل سقف سرای تواند
-
ز خارت گل آورد و از نافه مشک
زر از کان و برگ تر از چوب خشک
-
به دست خودت چشم و ابرو نگاشت
که محرم به اغیار نتوان گذاشت
-
توانا که او نازنین پرورد
به الوان نعمت چنین پرورد
-
به جان گفت باید نفس بر نفس
که شکرش نه کار زبان است و بس
-
خدایا دلم خون شد و دیده ریش
که می بینم انعامت از گفت بیش
-
نگویم دد و دام و مور و سمک
که فوج ملایک بر اوج فلک
-
هنوزت سپاس اندکی گفته اند
ز بیور هزاران یکی گفته اند
-
برو سعدیا دست و دفتر بشوی
به راهی که پایان ندارد مپوی
گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/گفتار-اندر-گزاردن-شکر-نعمتها
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)