0

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/یک-روز-به-شیدایی-در-زلف-تو-آویزم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

    زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم

    روزی عاشقانه به موهای تو آویزان خواهم شد و از لبان شیرین تو فریاد وجد برخواهم آورد.

  2. گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر

    ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم

    اگر می‌خواهی ستم نمایی، بیا این من و این هم سر من! و اگر می‌خواهی با روش مهر و وفا رفتار کنی، جانم را فدای قدمت می‌کنم.

  3. بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد

    من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

    بارها توبه و پارسایی‌ام در اثر عشق تو زائل گردید. از این پس، با خود عهد می‌بندم که دیگر توبه نکنم.

  4. سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد

    خاک سر هر کویی بی فایده می بیزم

    دل بیچاره من همانند یک سکه نقره در میان خاک کوی تو گم شد. بیهوده خاک سر هر کوچه را در جستجوی آن سکه، غربال می‌کنم.

  5. در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد

    تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم

    دشمن من را در شهر با دف زدن رسوا و بی‌آبرو کرد تا اینکه نگاه تیزبین من همانند تیری به دف عشق برخورد کرد.

  6. مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر

    فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم

    همانند قیس پسر عامر، دیوانه روی لیلی هستم. همانند خسروپرویز، شیفته لبان شیرین هستم.

  7. گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز

    فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

    به من گفتی یا بنشین و با غم من سرکن و یا برای حفظ جانت، بلند شو و برو. ای جانان من! به فرمان تو گوش می‌دهم:‌ هم می‌نشینم و هم بلند می‌شوم.

  8. گر بی تو بود جنت بر کنگره بنشینم

    ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

    اگر بهشت بدون تو باشد، بر بالای دیوارهای بهشت می‌نشینم و وارد آن نمی‌شوم. و اگر جهنم با حضور تو باشد، به زنجیرهای دوزخ می‌چسبم.

  9. با یاد توام سعدی در شعر نمی گنجد

    چون یار یگانه شد با غیر نیامیزم

    هنگامی که به یاد تو هستم، تخلص من (سعدی) در شعرم جا نمی‌گیرد. هنگامی که یار صمیمی و یگانه‌ام رفت، نمی‌توانم با غریبه‌ها معاشرت کنم و با آنان انس بگیرم.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  • شور

    شور
    آشوب، فتنه، شورش
    وجد و مستی، هیجان
    عشق و جنون
    تشویش، نگرانی
  • دف

    دف
    سازی کوبه‌ای شامل حلقه‌ای چوبی است که پوست نازکی بر آن کشیده‌اند و با ضربه‌های انگشت می‌نوازند.
  • به دفم برزد

    دف زدن
    نواختن دف
    رسوا نمودن از طریق دف زدن
    گدایی کردن
  • فرهاد

    فرهاد
    عاشق افسانه‌ای شیرین و رقیب خسروپرویز. خسرو او را به کندن کوه بیستون گماشت با این شرط که اگر در این کار توفیق یافت شیرین را به او واگذارد، امابه این امید که او جان برسر این کار ببازد. فرهاد به کندن کوه مشغول شد ولی سرانجام دررسیدن به شیرین ناکام ماند
  • قیس بنی عامر

    قیس بنی عامر
    مجنون
    شاعری بود عاشق پیشه. اگرچه دیوانه نبود، ولی به مجنون ملقب گردید چرا که در عشق لیلی، که از کودکی با هم بزرگ شده بودند دچارحیرت و سرگشتگی شدو دراین حالت شعر میگفت وبا جانوران انس میگرفت و به ولایات مختلف می‌رفت تا آنکه جسدش را میان سنگهای بیابان یافتند
  • فرهاد

    ماجرای خسرو و شیرین و فرهاد
    در ادبیات کهن و نوی فارسی، به کرات به داستان مثلث عشقی میان خسرو (خسرو پرویز پادشاه ساسانی) و شیرین (شاهزاده ارمنی) و فرهاد (مهندس و سنگ تراشی که شیفته‌ی شیرین شد) اشاره شده است.
  • کنگره

    کنگره
    بلندیهای هر چیز
    چیزهایی که بر سر دیوار حصار و قلعه و دیوارهای دیگر ساخته می‌شود
    پرهای روی کلاه‌خود، زینتهای بالای تاج

روزی عاشقانه به موهای تو آویزان خواهم شد و از لبان شیرین تو فریاد وجد برخواهم آورد.

اگر می‌خواهی ستم نمایی، بیا این من و این هم سر من! و اگر می‌خواهی با روش مهر و وفا رفتار کنی، جانم را فدای قدمت می‌کنم.

بارها توبه و پارسایی‌ام در اثر عشق تو زائل گردید. از این پس، با خود عهد می‌بندم که دیگر توبه نکنم.

دل بیچاره من همانند یک سکه نقره در میان خاک کوی تو گم شد. بیهوده خاک سر هر کوچه را در جستجوی آن سکه، غربال می‌کنم.

دشمن من را در شهر با دف زدن رسوا و بی‌آبرو کرد تا اینکه نگاه تیزبین من همانند تیری به دف عشق برخورد کرد.

همانند قیس پسر عامر، دیوانه روی لیلی هستم. همانند خسروپرویز، شیفته لبان شیرین هستم.

به من گفتی یا بنشین و با غم من سرکن و یا برای حفظ جانت، بلند شو و برو. ای جانان من! به فرمان تو گوش می‌دهم:‌ هم می‌نشینم و هم بلند می‌شوم.

اگر بهشت بدون تو باشد، بر بالای دیوارهای بهشت می‌نشینم و وارد آن نمی‌شوم. و اگر جهنم با حضور تو باشد، به زنجیرهای دوزخ می‌چسبم.

هنگامی که به یاد تو هستم، تخلص من (سعدی) در شعرم جا نمی‌گیرد. هنگامی که یار صمیمی و یگانه‌ام رفت، نمی‌توانم با غریبه‌ها معاشرت کنم و با آنان انس بگیرم.