ذم

ذَمّ
نکوهش،‌ بدگویی
1

کاربردهای ذم

  • یکی در صورت درویشان نه بر صفت ایشان در محفلی دیدم نشسته و شنعتی در پیوسته و دفتر شکایت باز کرده و ذم توانگران آغاز نهاده و سخن بدینجا رسانیده که درویش را دست قدرت بسته است و توانگر را پای ارادت شکسته

  • حرامش باد ملک و پادشاهی

    که پیشش مدح گویند از قفا ذم