مجاهده

مجاهده
مجاهدت
کوشش و سعی بسیار
رنج و مشقت
جهاد
پیکار با نفس اماره
1

کاربردهای مجاهده

  • طوطیی را با زاغی در قفس کردند طوطی از قبح مشاهده او مجاهده میبرد و میگفت این چه طلعت مکروهست و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون یا غراب البین یا لیت بینی بینک بعد المشرقین

  • با وجود چنین معنی لایق قدر علما نباشد خود را متهم گردانیدن و جور بی ادبان بردن گفت ای یار دست عتاب از دامن روزگارم بدار بارها در این مصلحت که تو بینی اندیشه کردم و صبر بر جفای او سهل تر آید که صبر از نادیدن او و حکیمان گویند دل بر مجاهده نهادن آسانترست که چشم از مشاهده برگرفتن