-
دانشمندی را دیدم بکسی مبتلا شده و رازش از پرده برملا افتاده جور فراوان بردی و تحمل بی کران کردی باری بلطافتش گفتم دانم که ترا در مودت این منظور علتی و بنای محبت بر زلتی نیست
-
با وجود چنین معنی لایق قدر علما نباشد خود را متهم گردانیدن و جور بی ادبان بردن گفت ای یار دست عتاب از دامن روزگارم بدار بارها در این مصلحت که تو بینی اندیشه کردم و صبر بر جفای او سهل تر آید که صبر از نادیدن او و حکیمان گویند دل بر مجاهده نهادن آسانترست که چشم از مشاهده برگرفتن
-
هر که بی او بسر نشاید برد
گر جفائی کند بباید برد
-
روزی از دست گفتمش زنهار
چند از آن روز گفتم استغفار
-
نکند دوست زینهار از دوست
دل نهادم بر آنچه خاطر اوست
-
گر بلطفم بنزد خود خواند
ور بقهرم براند او داند
در عشق و جوانی حکایت نهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-عشق-و-جوانی-حکایت-نهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
پرده
- پرده
- پوشش، حجاب، مانع و حایلی که مانع دیدن میشود
- حجله، حرمسرا
- نوا، گاه موسیقی
زلتی
- زلت
- لغزش
- خطا
عتاب
- عتاب
- خشم گرفتن
- سرزنش کردن
- نازکردن
مجاهده
- مجاهده
- مجاهدت
- کوشش و سعی بسیار
- رنج و مشقت
- جهاد
- پیکار با نفس اماره
زنهار-زینهار
- زنهار
- زینهار
- پناه و امان و مهلت
- (صوت): البته. (برای تاکید هم به کار می رود)
- (صوت ) پرهیز و اجتناب
- ترس و بیم
- هوش و آگاهی
- شتاب و تعجیل
استغفار
- استغفار
- طلب بخشش و آمرزش
- توبه کردن