کاربردهای پرده
-
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
-
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
-
آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد
چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید
-
مطرب اگر پرده از این رهزند
بازنیایند حریفان به هوش
-
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
-
پرده اگر برافکنی وه که چه فتنه ها رود
چون پس پرده می رود اینهمه دلرباییت
-
سازنده ارغنون این ساز
از پرده چنین برآرد آواز
-
برون پرده فرهاد ایستاده
میان در بسته و بازو گشاده
-
در اندیشه که لعبت باز گردون
چه بازی آردش زان پرده بیرون
-
جهان ناگه شبیخون سازیی کرد
پس آن پرده لعبت بازیی کرد
-
پرده خلوت چو برانداختند
جلوت اول به سخن ساختند
-
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
-
مغنی از آن پرده نقشی بیار
ببین تا چه گفت از درون پرده دار
-
چو با زن پس پرده باشد جوان
بماند منش پست و تیره روان
-
گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی
پرده بر کار همه پرده نشینان بدری
-
چون پرده ز راز بر گرفتم
بدرود که راه در گرفتم
-
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان بگناه فاحش ندرد و وظیفه روزی بخطای منکر نبرد
-
دانشمندی را دیدم بکسی مبتلا شده و رازش از پرده برملا افتاده جور فراوان بردی و تحمل بی کران کردی باری بلطافتش گفتم دانم که ترا در مودت این منظور علتی و بنای محبت بر زلتی نیست