پرده

پرده
پوشش، حجاب، مانع و حایلی که مانع دیدن می‌شود
حجله، حرمسرا
نوا، گاه موسیقی
1

کاربردهای پرده

  • پرده شک را برانداز از میان

    تا ببینی سود کردی یا زیان

  • دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست

    تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

  • آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد

    چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید

  • مطرب اگر پرده از این رهزند

    بازنیایند حریفان به هوش

  • پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند

    تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی

  • پرده اگر برافکنی وه که چه فتنه ها رود

    چون پس پرده می رود اینهمه دلرباییت

  • سازنده ارغنون این ساز

    از پرده چنین برآرد آواز

  • برون پرده فرهاد ایستاده

    میان در بسته و بازو گشاده

  • در اندیشه که لعبت باز گردون

    چه بازی آردش زان پرده بیرون

  • جهان ناگه شبیخون سازیی کرد

    پس آن پرده لعبت بازیی کرد

  • پرده خلوت چو برانداختند

    جلوت اول به سخن ساختند

  • در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

    کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

  • مغنی از آن پرده نقشی بیار

    ببین تا چه گفت از درون پرده دار

  • چو با زن پس پرده باشد جوان

    بماند منش پست و تیره روان

  • گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی

    پرده بر کار همه پرده نشینان بدری

  • چون پرده ز راز بر گرفتم

    بدرود که راه در گرفتم

  • باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان بگناه فاحش ندرد و وظیفه روزی بخطای منکر نبرد

  • دانشمندی را دیدم بکسی مبتلا شده و رازش از پرده برملا افتاده جور فراوان بردی و تحمل بی کران کردی باری بلطافتش گفتم دانم که ترا در مودت این منظور علتی و بنای محبت بر زلتی نیست