هفته ای می رود از عمر و به ده روز کشید
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هفته-ای-می-رود-از-عمر-و-به-ده-روز-کشید

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. هفته ای می رود از عمر و به ده روز کشید

    کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

  2. آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت

    به همه عالمش از من نتوانند خرید

  3. هر چه زان تلختر اندر همه عالم نبود

    گو بگو از لب شیرین که لطیفست و لذیذ

  4. گر من از خار بترسم نبرم دامن گل

    کام در کام نهنگست بباید طلبید

  5. مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست

    مبر ای یار که ما از تو نخواهیم برید

  6. از تو با مصلحت خویش نمی پردازم

    که محالست که در خود نگرد هر که تو دید

  7. آفرین کردن و دشنام شنیدن سهلست

    چه از آن به که بود با تو مرا گفت و شنید

  8. جهد بسیار بکردم که نگویم غم دل

    عاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسید

  9. آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد

    چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید

  10. تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند

    چند چون ماهی بر خشک توانند طپید

  11. سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی

    خاصه آن وقت که در گوش کنی مروارید

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  • گل

    گل
    هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
  • کام

    کام
    خواهش . آرزو. مطلوب . خواست
    تنعم . خوشی . ناز ونعمت . برخورداری
    لذت، عیش، تمتع، بهره‌مندی
  • آفرین

    مرحبا
    آفرین
    خوش آمدی ! خیر مقدم ! بفرما!
  • چنگ

    چنگ
    از سازهای زهی باستانی ایران. در زمان‌های قدیم، به جای سیم‌های فلزی، از تارهای ابریشم بافته شده، برای ایجاد صدا، استفاده می‌شده است.
  • پرده

    پرده
    پوشش، حجاب، مانع و حایلی که مانع دیدن می‌شود
    حجله، حرمسرا
    نوا، گاه موسیقی
  • عشاق

    عُشّاق
    جمع عاشق؛ شیفتگان
    یکی از دوازده مقام موسیقی ایرانی
  • چشمه حیوان

    آب حیات
    آب زندگانی
    آب حیوان
    چشمه حیوان
    گویند چشمه ای است در ظلمات که هر کس از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت. اما اسکندر از آن ننوشید و در جوانی عمرش را از دست داد
    کنایه از لب و دهان و سخن گفتن معشوق