کاربردهای پروا
-
پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخت
میدید شعله در سر و پروای سر نداشت
-
یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آن جا خرگاه عشق چون زد
-
با چشم نمی بیند یا راه نمی داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
-
نه اش پروای از پای اوفتادن
نه اش سودای کار از دست دادن
-
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
-
سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی
-
یا خود به حسن روی تو کس نیست در جهان
یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری