ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/ای-بی-خبر-بکوش-که-صاحب-خبر-شوی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

    ای ناآگاه! تلاش کن که به شناخت برسی. تا مدتی از اصحاب حقیقت پیروی نکنی، به مرتبه‌ی پیشوایی نمی‌رسی

  2. در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

    هشیار باش ای جوان! در مدرسه‌ای که حقیقت را آموزش می‌دهند و در کلاس درسی که استاد آن عشق است، درس بیاموز تا شاید روزی تو هم آگاه و صاحب خبر شوی.

  3. دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

    همانند مردان راه، تو هم از وجود خود دست بکش تا به کیمیای عشق دست پیدا کنی و به طلا تبدیل شوی.

  4. خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد

    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی

    خواب و خوراک تو را از مرتبه‌ی والای اصلیت دور کرده است؛ زمانی می‌توانی به خویشتن خویش برسی که از اندیشه‌ی مادیات (خواب و خوراک) رها شده باشی.

  5. گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی

    اگر نور عشق الهی به دل و جانت بتابد، قسم به خدا که از خورشید آسمان هم بهتر و درخشان‌تر خواهی شد.

  6. یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

    یک لحظه خودت را در دریای عشق به خدا غرق کن؛ پس از آن، دیگر اگر در هفت دریای بزرگ هم بیفتی، حتی یک مو از تنت هم خیس نخواهد شد.

  7. از پای تا سرت همه نور خدا شود

    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

    هنگامی که در راه صاحب زیبایی پا و سرت را فدا کنی، سر تا پایت را نور خدا فرا خواهد گرفت.

  8. وجه خدا اگر شودت منظر نظر

    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی

    اگر چهره و زیبایی خداوند جلو چشمانت باشد، بی هیچ شکی، تو هم بینا خواهی شد.

  9. بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

    اگر بنای هستی‌ات را ویران کردی، دیگر هراسی از منقلب شدن نخواهی داشت.

  10. گر در سرت هوای وصال است حافظا

    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    ای حافظ! اگر می‌خواهی به وصال برسی باید که خاک درگاه دانایان شوی.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
باید که خاک درگه اهل هنر شوی ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
باید که خاک درگه اهل هنر شوی ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک
  • پس زمینه شب متن نوشته:  تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
باید که خاک درگه اهل هنر شوی ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک د
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
باید که خاک درگه اهل هنر شوی ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
از پای تا سرت همه نور خدا شود
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
گر در سرت هوای وصال است حافظا تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
از پای تا سرت همه نور خدا شود
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
گر در سرت هوای وصال است حافظا تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بحر
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
از پای تا سرت همه نور خدا شود
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
گر در سرت هوای وصال است حافظا تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بحر
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
از پای تا سرت همه نور خدا شود
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
گر در سرت هوای وصال است حافظا تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
کز آب هفت بح

    • کیمیای

      کیمیا
      ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند.
      مکر و حیله
      عشق و عاشقی
      هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی
      (در تصوف) نظر پیرو مرشد کامل
    • فلک

      فلک
      آسمان، سپهر، گردون
      فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
    • هفت بحر

      هفت دریا
      هفت بحر
      هفت آب
      هفت محیط
      هفت دریای بزرگ دنیای قدیم: 1-دریای چین 2-دریای مغرب (مدیترانه غربی) 3-دریای روم (مدیترانه شرقی) 4-بحر بنطش (دریای سیاه) 5-بحر طبریه (دریای طبریه در فلسطین) 6-بحر جرجان (دریای خزر) 7-بحر خوارزم (دریاچه آرال)
    • وصال

      وصال
      وصل
      رسیدن به معشوق
      وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.
    • هوای

      هوی
      هوا
      میل، خواهش، آرزو
      عشق