-
-
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی ارزد
-
کل جهان ارزش این را ندارد که یک لحظه غمگین باشی. جامه درویشی و لباس زهد ما را با شراب معاوضه کن، که این لباس ارزشی بیش از آن ندارد.
-
-
-
به کوی می فروشانش به جامی بر نمی گیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی ارزد
-
در محله شراب فروشان، سجاده تقوای ما را در ازای یک جام شراب خریداری نمیکنند. وای بر این سجاده تقوا که حتی به اندازه یک پیاله شراب ارزش ندارد.
-
-
-
رقیبم سرزنش ها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی ارزد
-
نگهبان در خانه دوست بر من عتاب کرد که دیگر به این درگاه نگاه نکن. چه بر سر ما آمده است که حتی به اندازه خاک درگاه او هم ارزش ندارد؟ (خاک آستانه در او میتواند زیر پاهایش باشد و به او بنگرد، اما سر ما این اجازه را ندارد)
-
-
-
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
-
شکوه و جلال تاج پادشاهی که خطر از دست دادن جان، همیشه همراه آن است، کلاهی دلربا است ولی ارزش از دست دادن سر را ندارد.
-
-
-
چه آسان می نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی ارزد
-
در ابتدا چقدر ناراحتی دریا (در ازای بوی سودی که از آن به مشام میرسید)، آسان به نظر میرسید! غلط کردم که سختی این طوفان از ارزش صد گوهر هم بیشتر است.
-
-
-
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی ارزد
-
برای تو بهتر آن است که صورت خود را از مشتاقانت پنهان کنی. چرا که شادی و سروری که از فتح جهان (دلهای جهانیان) برایت حاصل میشود، ارزش غم و غصه لشکریانت را ندارد.
-
-
-
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی ارزد
-
همانند حافظ، قناعت پیشه کن و از این دنیای فرومایه بگذر. دویست من طلا هم ارزش آن را ندارد که ذرهای منت کشی انسانهای پست را بکنی.
-
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی ارزد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/دمی-با-غم-به-سر-بردن-جهان-یک-سر-نمی-ارزد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
دلق
- دلق
- خرقه، جامه درویشان
ساغر
- پیاله
- جام
- پیغاله
- قدح
- ساغر
-
- کاسه ٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است
رقیبم
- رقیب
- نگهبان، مراقب. در زمانهای قدیم، به شخصی اطلاق میشده است که برای مواظبت از زیبارویان و ... آنان را در مسیر، همراهی میکرده است.
- امروزه، رقابت کننده. ظاهرا، از آنجایی که نگهبانان، خودشان هم عاشق زیبارو میشدهاند، و در این عشق به رقابت با عاشقان دیگر میپرداختهاند، به مرور زمان، واژه رقیب به معنی امروزی «رقابت کننده» درآمده است.
دون
- دون
- فرومایه، پست