-
-
ای صوفی سرگردان در بند نکونامی
تا درد نیاشامی زین درد نیارامی
-
ای صوفیای که در چنگال خوشنامی گرفتار شدهای (و آبرو و خوشنامی تو را از این سو به آن سو میکشاند) تا زمانی که از شراب عشق ننوشی، از این رنج خلاصی نخواهی یافت
-
-
-
ملک صمدیت را چه سود و زیان دارد
گر حافظ قرآنی یا عابد اصنامی
-
این که تو حافظ قرآن باشی یا بتها را بپرستی، برای خداوندی که از همه کس و همه چیز بینیاز است، سود و زیانی ندارد.
-
-
-
زهدت به چه کار آید گر رانده درگاهی
کفرت چه زیان دارد گر نیک سرانجامی
-
اگر از درگاه دوست بیرون شدی، دیگر زهد و پارساییات به دردت نخواهد خورد. اما اگر عاقبت به خیر شدی، کفر و بیدینی هیچ ضرری برایت نخواهد داشت.
-
-
-
بیچاره توفیقند هم صالح و هم طالح
درمانده تقدیرند هم عارف و هم عامی
-
همه، چه نیکوکار و چه بدکردار، نیازمند عنایت خداوند هستند. همه، چه مردم عارف و چه مردم عادی، اسیر سرنوشت هستند.
-
-
-
جهدت نکند آزاد ای صید که در بندی
سودت نکند پرواز ای مرغ که در دامی
-
ای صید که در دام گرفتار شدهای! با تلاش و کوشش از این بند رها نخواهی شد. ای پرندهای که در دام افتادهای! بال و پر زدن سودی برایت ندارد.
-
-
-
جامی چه بقا دارد در رهگذر سنگی
دور فلک آن سنگست ای خواجه تو آن جامی
-
جام شیشهای که در مسیر حرکت یک سنگ قرار گرفته است، برقرار باقی نمیماند. ای خواجه! گردش روزگار همچون آن سنگ است و تو مثل آن جام هستی که ناچار از میان خواهی رفت.
-
-
-
این ملک خلل گیرد گر خود ملک رومی
وین روز به شام آید گر پادشه شامی
-
حتی اگر پادشاه روم باشی، این پادشاهی بقایی نخواهد داشت. حتی اگر پادشاه شام هم باشی، این روز به شب میانجامد
-
-
-
کام همه دنیا را بر هیچ منه سعدی
چون با دگری باید پرداخت به ناکامی
-
ای سعدی! هنگامی که باید با حسرت و ناامیدی و محرومیت با دیگری مواجه شد، به ناچار باید لذت همهی جهان را به هیچ انگاری
-
-
-
گر عاقل و هشیاری از دل خبری داری
تا آدمیت خوانند ورنه کم از انعامی
-
اگر عاقل و هوشیار باشی آنچنان که بتوان تو را انسان نامید، باید از دل بهرهای برده باشی؛ وگرنه از چهارپایان هم کمتری
-
ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ای-صوفی-سرگردان-در-بند-نکونامی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای سعدی
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
درد
- دُرد
- ته نشین، رسوب، تیرگی (شراب و روغن و ...)
- مطلق شراب
صوفی
- صوفی
- پشمینه پوش
- پیرو طریقه تصوف
ملک
- مُلْک
- پادشاهی
- بزرگی، عظمت
- مملکت و ولایت و کشور
اصنامی
- اصنام
- جمع صنم؛ بتها
طالح
- طالِح
- مرد بدکردار، تبهکار.
جامی
- جام
- پیاله آبخوری، پیاله شرابخوری
- آیینه شیشهای، شیشههای رنگی
- جام جم: جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.
فلک
- فلک
- آسمان، سپهر، گردون
- فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
ملک
- مَلِک
- پادشاه
کام
- کام
- خواهش . آرزو. مطلوب . خواست
- تنعم . خوشی . ناز ونعمت . برخورداری
- لذت، عیش، تمتع، بهرهمندی
انعامی
- اَنعام
- جمع نعم، چهارپایان