بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/بی-دل-گمان-مبر-که-نصیحت-کند-قبول

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول

    من گوش استماع ندارم لمن یقول

    خیال نکن که دلداده پند می‌پذیرد. من گوش شنیدن سخنان نصیحت‌گو را ندارم.

  2. تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق

    جایی دلم برفت که حیران شود عقول

    تا زمانی که عاقل بودم دنباله عشق و عاشقی نمی‌رفتم. اما جایی دلم را از دست دادم که عقل در می‌ماند.

  3. آخر نه دل به دل رود انصاف من بده

    چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول

    آخر مگر اینگونه نیست که دل به دل راه داشته باشد؟ داد من را بده؛ چگونه است که من مشتاق وصال تو هستم و تو از من بیزاری؟

  4. یک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک

    بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول

    حتی یک لحظه هم نمی‌شود که تو در یادم نباشی ولی میان اندیشه تا رسیدن، فرق زیادی وجود دارد.

  5. روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم

    پروانه را چه حاجت پروانه دخول

    یک روز سرت را خواهم بوسید و در پایت خواهم افتاد. پروانه نیازی به کسب اجازه ورود ندارد.

  6. گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست

    بیچاره در هلاک تن خویشتن عجول

    گنجشک را نگاه کن که آرزوی همنشینی با شاهین را دارد! بیچاره دارد در کشتن خودش تعجیل می‌کند!

  7. نفسی تزول عاقبه الامر فی الهوی

    یا منیتی و ذکرک فی النفس لایزول

    عاقبت در آرزوی تو از دست خواهم رفت. درد و رنج من و یاد تو، به خودی خود کم نمی‌شوند.

  8. ما را بجز تو در همه عالم عزیز نیست

    گر رد کنی بضاعت مزجاه ور قبول

    ما در همه جهان بجز تو عزیزی نداریم. چه این بضاعت ناچیز ما را قبول کنی و چه رد نمایی.

  9. ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست

    یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول

    ای پیک پیغام بر که خبرها را به دوست می‌رسانی! ای کاش من به جای تو رساننده پیغام بودم!

  10. دوران دهر و تجربتم سر سپید کرد

    وز سر به در نمی رودم همچنان فضول

    گردش روزگار و تجربیاتم باعث سفید شدن موهایم شد. ولی کماکان یاوه گویی از سرم نمی‌افتد!

  11. سعدی چو پای بند شدی بار غم ببر

    عیار دست بسته نباشد مگر حمول

    سعدی! هنگامی که اسیر شدی، غم را تحمل کن. دزدی که دستش را بسته‌اند، چاره‌ای بجز شکیبایی ندارد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای سعدی

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
پروانه را چه حاجت پروانه دخول
بیچاره در هلاک تن خویشتن عجول
یا منیتی و ذکرک فی النفس لایزول
گر رد کنی بضاعت مزجاه ور قبول
یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول
وز سر به در نمی رودم همچنان فضول
عیار دست بسته نباشد مگر حمول بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولی
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
پروانه را چه حاجت پروانه دخول
بیچاره در هلاک تن خویشتن عجول
یا منیتی و ذکرک فی النفس لایزول
گر رد کنی بضاعت مزجاه ور قبول
یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول
وز سر به در نمی رودم همچنان فضول
عیار دست بسته نباشد مگر حمول بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولی
  • پس زمینه شب متن نوشته:  من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
پروانه را چه حاجت پروانه دخول
بیچاره در هلاک تن خویشتن عجول
یا منیتی و ذکرک فی النفس لایزول
گر رد کنی بضاعت مزجاه ور قبول
یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول
وز سر به در نمی رودم همچنان فضول
عیار دست بسته نباشد مگر حمول بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
پروانه را چه حاجت پروانه دخول
بیچاره در هلاک تن خویشتن عجول
یا منیتی و ذکرک فی النفس لایزول
گر رد کنی بضاعت مزجاه ور قبول
یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول
وز سر به در نمی رودم همچنان فضول
عیار دست بسته نباشد مگر حمول بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولی
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک
روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم
گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست
نفسی تزول عاقبه الامر فی الهوی
ما را بجز تو در همه عالم عزیز نیست
ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست
دوران دهر و تجربتم سر سپید کرد
سعدی چو پای بند شدی بار غم ببر من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک
روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم
گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست
نفسی تزول عاقبه الامر فی الهوی
ما را بجز تو در همه عالم عزیز نیست
ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست
دوران دهر و تجربتم سر سپید کرد
سعدی چو پای بند شدی بار غم ببر من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از اند
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک
روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم
گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست
نفسی تزول عاقبه الامر فی الهوی
ما را بجز تو در همه عالم عزیز نیست
ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست
دوران دهر و تجربتم سر سپید کرد
سعدی چو پای بند شدی بار غم ببر من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از اند
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  بی دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
آخر نه دل به دل رود انصاف من بده
یک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک
روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم
گنجشک بین که صحبت شاهینش آرزوست
نفسی تزول عاقبه الامر فی الهوی
ما را بجز تو در همه عالم عزیز نیست
ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست
دوران دهر و تجربتم سر سپید کرد
سعدی چو پای بند شدی بار غم ببر من گوش استماع ندارم لمن یقول
جایی دلم برفت که حیران شود عقول
چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
بسیار فرق باشد از ان

    • ملول

      ملول
      بیزار، اندوهگین ، به ستوه آمده .
    • شاهینش

      شاهین
      پرنده‌ای شکاری و بسیار جسور و با شهامت
    • مزجاه

      مزجات
      مزجاه
      مزجاة
      چیز کم و اندک
    • عیار

      عیار
      ولگرد،تندرو، چالاک، دزد، طرار، جوانمرد