حکایت اندر نکوهش غمازی و مذلت غمازان
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-اندر-نکوهش-غمازی-و-مذلت-غمازان

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. یکی گفت با صوفیی در صفا

    ندانی فلانت چه گفت از قفا

    یک نفر از روی صفا و اخلاص، به یک صوفی گفت: «نمی‌دانی که فلان شخص پشت سرت چه گفت»

  2. بگفتا خموش ای برادر بخفت

    ندانسته بهتر که دشمن چه گفت

    صوفی پاسخ داد: ای برادر! ساکت شو که خواب بودن و ندانستن، بهتر از این است که بدانی که دشمنت چه گفته است

  3. کسانی که پیغام دشمن برند

    ز دشمن همانا که دشمن ترند

    کسانی که پیام دشمن را جای دیگری بازگو می‌کنند، به واقع از دشمن، دشمن‌تر هستند.

  4. کسی قول دشمن نیارد به دوست

    جز آن کس که در دشمنی یار اوست

    هیچ کسی سخن دشمن را نزد دوست بازگو نمی‌کند مگر کسی که در دشمنی، یار دشمن او است.

  5. نیارست دشمن جفا گفتنم

    چنان کز شنیدن بلرزد تنم

    دشمن جرأت این را نداشت که به من بد و بیراه بگوید، بگونه‌ای که از شنیدن آن دشنام، تنم شروع به لرزیدن کند

  6. تو دشمن تری کاوری بر دهان

    که دشمن چنین گفت اندر نهان

    تو دشمن‌تر از آن دشمن هستی که می‌گویی: «دشمن پنهانی چنین گفت»

  7. سخن چین کند تازه جنگ قدیم

    به خشم آورد نیکمرد سلیم

    خبربَر جنگی که کهنه شده است را تازه می‌کند (دشمنی‌هایی که فراموش شده‌اند را زنده می‌کند) مرد نیک سرشت صلح‌جو را خشمگین می‌سازد

  8. ازان همنشین تا توانی گریز

    که مر فتنه خفته را گفت خیز

    تا توان داری از همنیشینی با کسی که «به بلوای خوابیده می‌گوید بلند شو (آشوب را دوباره برپا می کند)» پرهیز کن

  9. سیه چال و مرد اندر او بسته پای

    به از فتنه از جای بردن به جای

    اگر پای مرد در چاه تاریک بسته باشد بهتر از این است که ستیزه را از جایی به جایی دیگر ببرند

  10. میان دو تن جنگ چون آتش است

    سخن چین بدبخت هیزم کش است

    جنگ میان دو شخص همانند آتشی است که خبربَر بیچاره آتش بیار آن است.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  • صوفیی

    صوفی
    پشمینه پوش
    پیرو طریقه تصوف
  • سلیم

    سلیم
    تندرست و سالم و بی‌عیب
    ساده دل
    آسان و ساده
    زخم خورده، مار گزیده
  • فتنه

    فتنه
    آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی