-
-
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست
-
عاقل و هوشیار واقعی، آن سری است که از عشق تو مست است. خوشا به حال آن کسی که با دیدن روی تو، دلدادهی تو شد.
-
-
-
بی تو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
-
بدون وجود تو، هر چیزی که در کشورِ هستی باشد، ناچیز و بیارزش است. ولی وقتی که تو باشی، حتی اگر هیچ چیزی هم نباشد، گویی هر چیزی هست و کمبود چیزی حس نمیشود
-
-
*****
-
-
گر زحمت مردمان این کوی از ماست
یا جرم ترش بودن آن روی از ماست
-
اگر رنج ساکنان این محله به خاطر ما است و یا اگر گناه عبوسی و کج خلقی او به گردن ماست
-
-
-
فردا متغیر شود آن روی چو شیر
ما نیز برون شویم چون موی از ماست
-
همانگونه که شیر به ماست تبدیل میشود و ترشیاش میرود، عبوسی آن چهره هم از بین میرود. و به همان سادگی که مو از ماست بیرون میآید، ما نیز میتوانیم به راحتی بیرون بیاییم.
-
-
*****
-
-
وه وه که قیامتست این قامت راست
با سرو نباشد این لطافت که تراست
-
وای که این قد و قامت راست، چه قیامتی است! سرو هم این نرمی و لطافتی که تو داری، ندارد.
-
-
-
شاید که تو دیگر به زیارت نروی
تا مرده نگوید که قیامت برخاست
-
بهتر است که تو دیگر به زیارت نروی، چون وقتی به زیارت مرده میروی، مرده با دیدن تو فکر میکند که قیامت شده است!
-
-
*****
-
-
سرو از قدت اندازه بالا بردست
بحر از دهنت لؤلؤ لالا بردست
-
سرو، بلند قدیاش را از تو به ارث برده است. دریا، مروارید درخشاناش را از دهان تو گرفته است.
-
-
-
هر جا که بنفشه ای ببینم گویم
مویی ز سرت باد به صحرا بردست
-
هر جا که بنفشهای ببینم، میگویم: انگار که باد مویی از سر تو را به صحرا آورده است
-
-
*****
-
-
امشب که حضور یار جان افروزست
بختم به خلاف دشمنان پیروزست
-
امشب که حضور دوست موجب روشنی جان ما شده است، بر خلاف میل دشمنانم، پیروز بخت شدهام.
-
-
-
گو شمع بمیر و مه فرو شو که مرا
آن شب که تو در کنار باشی روزست
-
به شمع بگو که خاموش شود و به ماه بگو که پایین بیاید چرا که در نظر من، شبی که تو در کنارم هستی، مثل روز روشن است.
-
-
*****
-
-
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو می رود نوروزست
-
شبهایی که تو در کنار ما هستی، برای ما همچون روز است. روزی که در کنار تو سپری میشود، همچون نوروز است.
-
-
-
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست
-
دیروز گذشت و چشم انتظار فردا نباش. امروز را دریاب چرا که ثمرهی هستی، همین امروز است.
-
-
*****
-
-
گویند هوای فصل آذار خوشست
بوی گل و بانگ مرغ گلزار خوشست
-
میگویند که هوای اول بهار خوش است. بوی گل سرخ و آواز پرندهی گلزار خوش است.
-
-
-
ابریشم زیر وناله زار خوشست
ای بیخبران اینهمه با یار خوشست
-
تار ابریشمی نازک ساز و صدای سوزناک آن خوش است. ای غافلان! همهی اینها وقتی که یار باشد، خوشاند.
-
-
*****
-
-
خیزم بروم چو صبر نامحتملست
جان در قدمش کنم که آرام دلست
-
بلند شوم و بروم جانم را در پیش پای او که مایهی آرامش دل است، قربانی کنم چرا که نمیتوان صبر کرد.
-
-
-
و اقرار کنم برابر دشمن و دوست
کانکس که مرا بکشت از من بحلست
-
و در برابر دوست و دشمن اقرار کنم که قاتل خود را بخشیدهام
-
-
*****
-
-
آن ماه که گفتی ملک رحمانست
این بار اگرش نگه کنی شیطانست
-
آن ماهرویی را که گفته بودی که همچون فرشتهی مهربان است، اگر این بار نگاهش کنی، خواهی دید که همچون شیطان شده است!
-
-
-
رویی که چو آتش به زمستان خوش بود
امروز چو پوستین به تابستانست
-
چهرهای که همانند آتش در زمستان دلپذیر بود، امروز همچون پوستین در تابستان آزارنده و نامطبوع است.
-
-
*****
-
-
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش رخت منست
-
آن سست پیمان که یار دلسنگ من است. روشنی بخش محفل دیگران است و آتش زنندهی لباس من است.
-
-
-
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف
جرم از تو نباشد گنه از بخت منست
-
ای کسی که با همه آشتی هستی ولی با ما دشمنی داری! گناه از تو نیست، بلکه گناه از بخت بد من است
-
-
*****
-
-
از بس که بیازرد دل دشمن و دوست
گویی به گناه مسخ کردندش پوست
-
آنقدر که دل دوست و دشمن را آزرد، گویی به جرم دگرگون شدن، پوستش را کندهاند.
-
-
-
وقتی غم او بر همه دلها بودی
اکنون همه غمهای جهان بر دل اوست
-
زمانی همه، غم دوری او را میخوردند ولی حالا همهی غم و غصهی عالم در دل او نشسته است.
-
رباعیات ۲
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/رباعیات-۲
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(16000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(16000 تومان)
سودای
- سودا
- نام خلطی از اخلاط چهارگانه و به طور مجازی به معنی شیدایی و دیوانگی است چرا که بر طبق طب سنتی، چنانچه مقدار سودا از حد بگذرد، جنون پدید میآید.
- خیال خام، خیال باطل
- سیاه
- داد و ستد، معامله، خرید و فروش
ملک
- مُلْک
- پادشاهی
- بزرگی، عظمت
- مملکت و ولایت و کشور
سرو
- سرو
-
-
-
-
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
لؤلؤ
- دُرّ
- لولو
- مروارید
-
- نوعی جواهر است به شکل کروی که در داخل صدفها تشکیل میشود. در قدیم تصور براین بوده که با چکیدن قطره باران به درون صدفی که در سطح دریا دهان بازکرده، مروارید پرورش مییابد
- دُر (جمع آن=دُرَر)، مروارید درشت است
لالا
- لالا
- درخشان
بنفشه ای
- بنفشه
-
- گیاهی است کوتاه با ساقه های باریک و برگ های متناوب ، دارای پنج گلبرگ می باشد، گل هایش کوچک و به رنگ بنفش و زرد و سفید. این گل در بهار پیش از سایر گل ها می روید و بسیار خوشبو است .
نوروزست
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.
دی
- دی
- دیروز - (خوانش درست آن به صورت :di است.)
آذار
- آذار
- نام ماه اول بهار است از سال رومیان (تقویم سریانی) و بودن آفتاب در برج حوت
زیر
- زیر
- تار باریک
- آلتی از آلات موسیقی که آهنگ لطیف و باریک از آن برمی خاست
زار
- زار
- نالهی شیر
- ناله
- گریه کردن به شدت و سوز
- اندوه
- خوار و خفیف
- درمانده و بیچاره
- ضعیف و نحیف
- دل خسته از عشق
- خراب
- آهنگ زیر
بحلست
- بِحِل
- کلمه ای است که در طلب آمرزش و مغفرت و معذرت و عذرخواهی استعمال می کنند، بخشیدن جرم و گناه
ملک
- مَلَک
- فرشته
شمع
- شمع
- موم عسل که از آن برای روشنایی استفاده کنند.
- معشوق، زیباروی
خلاف
- خِلاف
- ناسازی، مخالفت
- ضد، مخالف
- ناحق، دروغ
مسخ
- مَسخ
- تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر
- دگرگون سازی
- انتقال نفس انسان به حیوانی دیگر