-
-
روی تو خوش می نماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
-
صورت تو در آیینه ما (چشم ما) زیبا به نظر میرسد چراکه هم آیینه پاکیزه است و هم صورت تو زیبا است.
-
-
-
چون می روشن در آبگینه صافی
خوی جمیل از جمال روی تو پیدا
-
همچون شراب زلال که در ظرف شیشهای شفاف ریخته شده باشد، صفات نیکو و اخلاق پسندیده را میتوان از زیبایی روی تو دید.
-
-
-
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
-
هرکسی که لحظهای را با تو گذراند و یا با تو قدمی برداشت، به هیچ عنوان نمیتواند صبر و طاقت دوری تو را تحمل کند.
-
-
-
صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
-
شکار صحرا وقتی که در کمند گرفتار میشود، میخواهد خود را از بند رهایی بخشد ولی ما به عمد خودمان را در کمند تو گرفتار کردهایم.
-
-
-
طایر مسکین که مهر بست به جایی
گر بکشندش نمی رود به دگر جا
-
پرنده بیچاره وقتی که به جایی مهر بست، حتی اگر او را بکشند هم به جای دیگری نخواهد رفت.
-
-
-
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد احبا نمی برم به اطبا
-
از روی غیرت (حسد) نمیتوانم از تو نزد هرکسی شکایت کنم. درد دوستان را به نزد پزشکان بازگو نمیکنم.
-
-
-
برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا
-
فدای جانت شوم همانگونه که پروین (که همانند چراغدانی است) در پیش خورشید (که همانند شمعی افق را روشن میکند و پروین را محو میکند) میمیرد.
-
-
-
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
-
اگر تو که خندههای شیرینی داری، دست تکان ندهی ( به علامت دور کردن مزاحمین)، هر مگسی برای خودش یک پا طوطی شکر خور میشود.
-
-
-
لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
-
زیباروی شیرین اگر اخم نکند، مدعیان دوستی او، به طمع شیرینی او، به سراغ او میآیند.
-
-
-
مرد تماشای باغ حسن تو سعدیست
دست فرومایگان برند به یغما
-
تنها سعدی میتواند باغ زیبایی تو را تماشا کند چرا که دست آنان که مایهای ندارند باغ حسن تو را به یغما میبرند.
-
روی تو خوش می نماید آینه ما
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/روی-تو-خوش-می-نماید-آینه-ما
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
صافی
- صافی
- روشن . شفاف . خالص . بی دُرد. بی غش . پاکیزه . ناب
آبگینه
- آبگینه
- شیشه، ظرف بلوری
کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
طایر
- طائر
- پرنده
غیرتم
- غیرت
- رشک، حسد
ثریا
- ثریا
- پروین
- خوشه پروین یا ثریا، دسته ای ستاره در آسمان که در گذشته به آن هفت خواهر هم میگفتند چرا که به طور معمول فقط هفت ستاره از بیش از دویست ستاره شناخته شده آن، با چشم غیر مسلح قابل دیدن هستند
برخی
- برخی
- قربانی
آستین نفشانی
- آستین افشاندن
- تکان دادن دست (و به طبع آن، تکان خوردن آستین پیراهن)
شکرخا
- شکر خاییدن
- شکر خوردن
- شیرین کام شدن
- شکرخا مجازا به معنی شیرین گفتار آمده است.
طوطیی
- طوطی
- پرنده ای است عموما سبزرنگ که میتواند آوای آدمی را تقلید کند
لعبت
- لعبت
- بازیچه، عروسک
- معشوق، بت، دلبر
یغما
- یغما
- تاراج ، غارت ، چپاول
- نام شهری است در ترکستان که زیبارویان بسیاری داشته است.