یغما

یغما
تاراج ، غارت ، چپاول
نام شهری است در ترکستان که زیبارویان بسیاری داشته است.
1

کاربردهای یغما

  • فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

  • تو همچنان دل شهری به غمزه ای ببری

    که بندگان بنی سعد خوان یغما را

  • بر سر خوان لبت دست چو من درویشی

    به گدایی رسد آخر چو به یغما نرسد

  • ادیم زمین سفره عام اوست

    چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست

  • مرد تماشای باغ حسن تو سعدیست

    دست فرومایگان برند به یغما

  • ماه رخسار بپوشی تو بت یغمایی

    تا دل خلقی از این شهر به یغما نرود

  • من دست نخواهم برد الا به سر زلفت

    گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

  • به یغما ملک آستین برفشاند

    وزان جا بتعجیل مرکب براند

  • سواران پی در و مرجان شدند

    ز سلطان به یغما پریشان شدند

  • نگه کرد کای دلبر پیچ پیچ

    ز یغما چه آورده ای گفت هیچ

  • نگارنده را خود همین نقش بود

    که شوریده را دل بیغما ربود

  • دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد

    کی التفات کند بر بتان یغمائی