-
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
-
نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس
که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست
-
همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا
کان چه من می نگرم بر دگری ظاهر نیست
-
هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد
شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست
-
هر که با غمزه خوبان سر و کاری دارد
سست مهرست که بر داغ جفا صابر نیست
-
هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید
گر بر این دست کسی کشته شود نادر نیست
-
سر موییم نظر کن که من اندر تن خویش
یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست
-
همه دانند که سودازده دلشده را
چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست
-
گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی
به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست
-
گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست
تو مپندار که مخذول تو را ناصر نیست
-
التفات از همه عالم به تو دارد سعدی
همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کیست-آن-کش-سر-پیوند-تو-در-خاطر-نیست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
دیدار
- دیدار
- دیدن
- چهره
- بصیرت
زوالی
- زوال
- نیست شدن ، از بین رفتن
- نقصان
- ناپایداری
- نیستی
- خرابی
- آفت ، بلا
وصل
- وصال
- وصل
- رسیدن به معشوق
- وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.
غمزه
- غمزه
- اشاره با چشم و ابرو
- پلک زدن از روی ناز و کرشمه
- در اصطلاح عاشقان، کنایت از عدم التفات است.
- دراصطلاح تصوف، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن است که نسبت به سالک واقع شود.
مخضوب
- مخضوب
- رنگ کرده شده با خضاب (وسمه-حنا)
سودازده
- سودا
- نام خلطی از اخلاط چهارگانه و به طور مجازی به معنی شیدایی و دیوانگی است چرا که بر طبق طب سنتی، چنانچه مقدار سودا از حد بگذرد، جنون پدید میآید.
- خیال خام، خیال باطل
- سیاه
- داد و ستد، معامله، خرید و فروش
مخذول
- مخذول
- خوار شده و بی بهره
همتی
- همت
- اراده و آرزو و خواهش و عزم
- شجاعت و دلیری
- فال نیک
- بلند نظری
- (اصطلاح تصوف ) توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق ، برای حصول کمال در خود یا دیگری ، به نحوی که به غیر مقصود حقیقی ملتفت نشود. توجه پیر برای امر وجودی یا عدمی . نفس پیر. نفوذ ناپیدای شیخ در مریدان
التفات
- التفات
- بگوشه ٔ چشم نگریستن