شمایل

شمایل
طبعها. عادتها. خویها. خوها.
روی . چهره . شکل
1

کاربردهای شمایل

  • نه عجب گر برود قاعده صبر و شکیب

    پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود

  • به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

    شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

  • بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

    دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم