فارغ

فارغ
آسوده، رها
1

کاربردهای فارغ

  • بیفشان و بشمار و فارغ نشین

    که از صد یکی را نبینی امین

  • سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

    هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

  • ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد

    فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش

  • تو فارغی و عشقت بازیچه می نماید

    تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی

  • فارغ دل آن کسی که مانند حباب

    هم در سر میخانه سرانداز شود