پیر

پیر
سالخورده
مراد، مرشد
دانا، خردمند
1

کاربردهای پیر

  • چنینم هست یاد از پیر دانا

    فراموشم نشد هرگز همانا

  • گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا

    سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر

  • راه تو نیست سعدیا کمزنی و مجردی

    تا به خیال در بود پیری و پارساییت

  • بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

    ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

  • تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند

    چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم