-
-
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه ایم
با خرابات آشناییم از خرد بیگانه ایم
-
ای ساقی! شراب بریز که ما ولع نوشیدن شراب میخانه را داریم. آشنای خرابات هستیم و با عقل بیگانهایم.
-
-
-
خویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمع وار
هر کجا در مجلسی شمعیست ما پروانه ایم
-
خود را میکشیم و همچون شمع، جان را بر سر میگذاریم. و هر کجا که در مجلسی شمعی باشد، ما همچون پروانه به دور شمع میگردیم.
-
-
-
اهل دانش را درین گفتار با ما کار نیست
عاقلان را کی زیان دارد که ما دیوانه ایم
-
اهل خرد، در این موضوع با ما کاری ندارند. این که ما دیوانهایم چه ضرری برای عاقلان دارد؟
-
-
-
گر چه قومی را صلاح و نیکنامی ظاهرست
ما به قلاشی و رندی در جهان افسانه ایم
-
اگر چه صلاح و خوشنامی عدهای آشکار است، ما به رندی و میخوارگی در جهان شهرهایم.
-
-
-
اندرین راه ار بدانی هر دو بر یک جاده ایم
واندرین کوی ارببینی هر دو از یک خانه ایم
-
اگر ببینی، ما در این راه، هر دو در یک مسیر قرار داریم. و در این کوچه، اگر نگاه کنی، میبینی که هر دو از یک خانهایم.
-
-
-
خلق می گویند جاه و فضل در فرزانگیست
گو مباش اینها که ما رندان نافرزانه ایم
-
مردم میگویند که مقام و بزرگی در فرزانگی است. بگو که اینچنین نباش که ما رندانی غیرفرزانه هستیم.
-
-
-
عیب تست ار چشم گوهر بین نداری ورنه ما
هر یک اندر بحر معنی گوهر یکدانه ایم
-
اینکه چشم تو نمیتواند گوهر را ببیند، عیب تو است وگرنه ما هر کدام در این دریای معنی، گوهری بیمانند هستیم.
-
-
-
از بیابان عدم دی آمده فردا شده
کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم
-
دیروز از بیابان نیستی آمدهایم و فردا از اینجا میرویم. امشب به مدتی کوتاهتر از زمان یک بار شادی کردن، در این خانه هستیم.
-
-
-
سعدیا گر باده صافیت باید باز گو
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه ایم
-
ای سعدی! اگر شراب زلال میخواهی بیان کن. ای ساقی! شراب بده که ما شراب خوار میخانه هستیم.
-
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه ایم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ساقیا-می-ده-که-ما-دردی-کش-میخانه-ایم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
ساقیا
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
خرابات
- خرابات
- جمع خرابه. ویرانه ها
- میخانه، میکده، شراب خانه
- قمار خانه
- در اصطلاح تصوف، مرتبه ویرانی عادتهای نفسانی
دردی
- دُرد
- ته نشین، رسوب، تیرگی (شراب و روغن و ...)
- مطلق شراب
رندی-رندان
- رند
- شخص حیلهگر و زیرک
- بیقید و لاابالی
قلاشی
- قلاشی
- میخوارگی، باده پرستی
- عیاری
دی
- دی
- دیروز - (خوانش درست آن به صورت :di است.)
عیشی
- عیش
- زندگانی
- معاش
- خوشی
صافیت
- صافی
- روشن . شفاف . خالص . بی دُرد. بی غش . پاکیزه . ناب