-
-
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست
-
ای دل صبر پیشه کن که صبر، سیره و طریقهی اهل صفا و صوفیان است. تحمل کردن چارهی عشق است و وفاداری شرط دوستی است.
-
-
-
مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست
گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست
-
او که صاحب اختیار قبول کردن یا رد کردن خواستههای ماست، هر کار که کند، پادشاه و مختار است. اگر بزند حکمش رواست و اگر مورد لطف و محبت قرار دهد، کارش بجاست.
-
-
-
گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست
ور چه براند هنوز روی امید از قفاست
-
اگر ما را به سوی خود بطلبد، باز هم ناله و زاری و دعاگویی ما قطع نمیشود. اگر ما را از خود دور کند، هنوز امیدواریم که از پشت سر ما را بطلبد.
-
-
-
برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمه لیلی کجاست
-
رعد و برق از سمت یمن در آسمان ظاهر شد و باد بهاری وزیدن گرفت. صبر و تحمل مجنون تمام شد؛ بگو که خیمهی لیلی کجاست؟
-
-
-
غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست
اول صبحست خیز کآخر دنیا فناست
-
در نظر محقق، غفلت کردن از دوران عشق، اشتباه است. ابتدای صبح است؛ بلند شو که دنیا، آخرش نیستی است.
-
-
-
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست
-
همنشینی با یار گرانقدر، ثمرهی دوران زندگی است. یک لحظه دیدار یار به اندازهی دنیا و آخرت ارزش دارد.
-
-
-
درد دل دوستان گر تو پسندی رواست
هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست
-
اگر تو میپسندی، در دل کردن دوستان مجاز است. هر چیزی که شما بخواهید، همان نهایت هدف ماست.
-
-
-
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
گر تو قدم می نهی تا بنهم چشم راست
-
غلام و بنده چه کاره است که بخواهد ادعایی داشته باشد؛ تنها مالک و خداوند میتوان حکم و فرمان صادر کند. اگر میخواهی قدم بگذاری بگو تا چشمم را در راهت بگذارم
-
-
-
از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست
در همه شهری غریب در همه ملکی گداست
-
مرا از درگاه خود طرد نکن که این راه و رسم وفاداری نیست. عاشق هر کجا که باشد، غریب و گداست.
-
-
-
با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست
گر درم ما مسست لطف شما کیمیاست
-
با وجود همهی گناهانی که مرتکب شدهام، همچنان امیدوارم. با همهی ترسی که دارم، در دل امید دارم؛ چرا که اگر سکهی ما مسی و بیارزش است، لطف شما همچون کیمیایی است که میتواند سکهی ما را به طلا تبدیل کند.
-
-
-
سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست
-
ای سعدی! اگر عاشق راستین هستی، چرا در دل آرزوی رسیدن به معشوق داری؟! این میل و آرزو با عشق حقیقی جور در نمیآید چرا که کسی که در پی راضی کردن دوست است، دیگر نباید دنبال مصلحت خودش باشد.
-
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/صبر-کن-ای-دل-که-صبر-سیرت-اهل-صفاست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای سعدی
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
احتمال
- احتمال
- حمل کردن
- بردباری
- گمان بردن
اهل صفاست
- اهل صفا
- کنایه از صوفیان
سیرت
- سیرت
- طریقه، روش
- خلق و خو
- مذهب
بنوازد
- نواختن
- نوازش نمودن، مهربانی کردن
- عطا کردن
جزع
- جَزَع
- ناله و بیتابی کردن
مجنون
- قیس بنی عامر
- مجنون
- شاعری بود عاشق پیشه. اگرچه دیوانه نبود، ولی به مجنون ملقب گردید چرا که در عشق لیلی، که از کودکی با هم بزرگ شده بودند دچارحیرت و سرگشتگی شدو دراین حالت شعر میگفت وبا جانوران انس میگرفت و به ولایات مختلف میرفت تا آنکه جسدش را میان سنگهای بیابان یافتند
یمانی
- یمانی
- یمنی
محقق
- محقِق
- پژوهنده
- حکیم و فیلسوف
- در اصطلاح تصوف، کسی که از حجت و برهان گذشته است و به مرتبه کشف الهی رسیده است
غایت
- غایت
- غایه
- نهایت
- هدف
رجاست
- رجا
- امید، امیدواری
کیمیاست
- کیمیا
- ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند.
- مکر و حیله
- عشق و عاشقی
- هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی
- (در تصوف) نظر پیرو مرشد کامل
درم
- دِرَم
- زری که معروف بوده و درهم معرب آنست، معادل شصت پشیز یا یک دهم دینار
- سکهی نقره
- روشنی های آفتاب میان سایه ها
- واحدی در وزن معادل شش دانگ و هر دانگ معادل دو قیراط
- فلس ماهی
وصالت
- وصال
- وصل
- رسیدن به معشوق
- وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.