فراز

فراز
بلندی، اوج
سربالایی
باز، گشاده
بسته
جمع
کنار، نزد، پیش
نخست، ازل
1

کاربردهای فراز

  • در معرفت بر کسانی است باز

    که درهاست بر روی ایشان فراز

  • فراشو چو بینی ره صلح باز

    که ناگه در توبه گردد فراز

  • پای کوبان در نشیب و در فراز

    ساعتی جولا زمانی بندباز

  • دررست لفظ سعدی ز فراز بحر معنی

    چه کند به دامنی در که به دوست برنریزد

  • خرم تنی که محبوب از در فرازش آید

    چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

  • همه تا در آز رفته فراز

    به کس بر نشد این در راز باز