هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هرگز-حسد-نبردم-بر-منصبی-و-مالی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

    الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

    هرگز به خاطر مقام و ثروت کسی، احساس حسادت نکردم؛ مگر کسی که با محبوبی به وصالی رسیده است...

  2. دانی کدام دولت در وصف می نیاید

    چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

    می‌دانی که آن کدامین سعادت است که نمی‌توان آن را توصیف کرد؟ (پاسخ:) چشمی که همواره بر روی جمالی باز باشد

  3. خرم تنی که محبوب از در فرازش آید

    چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

    خوشا به حال شخصی که محبوبش، بی آنکه به او زحمت درخواست کردن بدهد، همچون روزی خوشبختان، از در وارد شود و به کنارش بیاید

  4. همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه

    با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی

    مثل دو قل بادام که در یک محفظه جا گرفته باشند، دو یار با هم انس گرفته‌اند و به دیگران پشت کرده‌اند.

  5. دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد

    کو را نبوده باشد در عمر خویش حالی

    می‌دانی کدام نادان به حال ما می‌خندد؟ (پاسخ:) نادانی که هرگز در عمر خود، حالی را تجربه نکرده باشد.

  6. بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش

    وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی

    بعد از رفتن دوست، تنها به او فکر می‌کردم و از اندام لاغر من چیزی جز یک شبه باقی نمانده

  7. اول که گوی بردی من بودمی به دانش

    گر سودمند بودی بی دولت احتیالی

    من در دانایی سرآمد بودم. اما ای کاش وقتی که بخت و طالع با انسان همراه نیست، تدبیر و چاره اندیشی، به درد می‌خورد!

  8. سال وصال با او یک روز بود گویی

    و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی

    یک سالی که با او بودم، انگار به اندازه‌ی یک روز طول کشید و حالا که چشم انتظارش هستم، یک روز به اندازه‌ی یک سال طول می‌کشد.

  9. ایام را به ماهی یک شب هلال باشد

    وان ماه دلستان را هر ابرویی هلالی

    در مدت یک ماه، یک روزش، ماه به شکل هلال در می‌آید؛ هر ابروی آن ماهرخ دلربا، همچون یک هلال ماه است.

  10. صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی

    سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی

    صوفی تنها چشم چرانی چنین حریفی را می‌کند. سعدی تنها برای چنین آهویی غزل می‌گوید.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  • وصالی -وصال

    وصال
    وصل
    رسیدن به معشوق
    وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.
  • دولت

    دولت
    حکومت ، سلطنت ، هیئت وزیران
    سعادت ، طالع
    جاه ، مکنت
    مدد، کمک
  • فرازش

    فراز
    بلندی، اوج
    سربالایی
    باز، گشاده
    بسته
    جمع
    کنار، نزد، پیش
    نخست، ازل
  • حالی

    حال
    حالت
    جذبه . حالتی خاص ّ که صوفیان را دست دهد. شور و وجد مکاشفه، خوش شدن صوفی
  • خیالی

    خیال
    وهم، پندار
    صورتی که در خواب دیده شود و یا در بیداری تخیل کرده شود.
    توهم
    در تصوف: اصل و ریشه هستی
    تصویر درون آینه
    عالم مثال و آن برزخ است میان عالم ارواح و اجسام
  • صوفی

    صوفی
    پشمینه پوش
    پیرو طریقه تصوف