مایه

مایه
بنیاد، اصل و اساس
ثروت و دارایی
باعث
1

کاربردهای مایه

  • نه در خورد سرمایه کردی کرم

    تنک مایه بودی از این لاجرم

  • مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل

    عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

  • گر بر سر صید سایه داری

    جان بازخرش که مایه داری

  • چو سرمایه ام سوخت از کار ماندم

    که بازی است بی مایه بازارگانی

  • من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم

    حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

  • از آغاز باید که دانی درست

    سر مایه گوهران از نخست

  • آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی

    معذوری اگر در طلبش میکوشی