حکایت کرم مردان صاحبدل
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-کرم-مردان-صاحبدل

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (12000 تومان)

 

  1. یکی را کرم بود و قوت نبود

    کفافش بقدر مروت نبود

  2. که سفله خداوند هستی مباد

    جوانمرد را تنگدستی مباد

  3. کسی را که همت بلند اوفتد

    مرادش کم اندر کمند اوفتد

  4. چو سیلاب ریزان که در کوهسار

    نگیرد همی بر بلندی قرار

  5. نه در خورد سرمایه کردی کرم

    تنک مایه بودی از این لاجرم

  6. برش تنگدستی دو حرفی نبشت

    که ای خوب فرجام نیکو سرشت

  7. یکی دست گیرم به چندی درم

    که چندی است تا من به زندان درم

  8. به چشم اندرش قدر چیزی نبود

    ولیکن به دستش پشیزی نبود

  9. به خصمان بندی فرستاد مرد

    که ای نیک نامان آزاد مرد

  10. بدارید چندی کف از دامنش

    و گر می گریزد ضمان بر منش

  11. وزان جا به زندانی آمد که خیز

    وز این شهر تا پای داری گریز

  12. چو گنجشک در باز دید از قفس

    قرارش نماند اندر او یک نفس

  13. چو باد صبا زان میان سیر کرد

    نه سیری که بادش رسیدی به گرد

  14. گرفتند حالی جوانمرد را

    که حاصل کن این سیم یا مرد را

  15. به بیچارگی راه زندان گرفت

    که مرغ از قفس رفته نتوان گرفت

  16. شنیدم که در حبس چندی بماند

    نه شکوت نبشت و نه فریاد خواند

  17. زمانها نیاسود و شبها نخفت

    بر او پارسایی گذر کرد و گفت

  18. نپندارمت مال مردم خوری

    چه پیش آمدت تا به زندان دری

  19. بگفت ای جلیس مبارک نفس

    نخوردم به حیلت گری مال کس

  20. یکی ناتوان دیدم از بند ریش

    خلاصش ندیدم بجز بند خویش

  21. ندیدم به نزدیک رایم پسند

    من آسوده و دیگری پای بند

  22. بمرد آخر و نیک نامی ببرد

    زهی زندگانی که نامش نمرد

  23. تنی زنده دل خفته در زیر گل

    به از عالمی زنده مرده دل

  24. دل زنده هرگز نگردد هلاک

    تن زنده دل گر بمیرد چه باک

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (12000 تومان)

  • کرم

    کَرَم
    جوانمردی، سخاوت
  • همت

    همت
    اراده و آرزو و خواهش و عزم
    شجاعت و دلیری
    فال نیک
    بلند نظری
    (اصطلاح تصوف ) توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق ، برای حصول کمال در خود یا دیگری ، به نحوی که به غیر مقصود حقیقی ملتفت نشود. توجه پیر برای امر وجودی یا عدمی . نفس پیر. نفوذ ناپیدای شیخ در مریدان
  • کمند

    کمند
    دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
  • مایه

    مایه
    بنیاد، اصل و اساس
    ثروت و دارایی
    باعث
  • تنک

    تُنُک
    تَنُک
    نازک و لطیف
    کم و اندک
    رقیق
    سست
    نرم
    کم عمق
  • درم

    دِرَم
    زری که معروف بوده و درهم معرب آنست، معادل شصت پشیز یا یک دهم دینار
    سکه‌ی نقره
    روشنی های آفتاب میان سایه ها
    واحدی در وزن معادل شش دانگ و هر دانگ معادل دو قیراط
    فلس ماهی
  • صبا

    صبا
    بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
  • سیم

    سیمین
    سیم
    نقره‌ای
    سفید، روشن
    خوب، ظریف
  • زهی

    زهی
    آفرین . احسنت
    افسوس . آه . دریغا