فهرست شعرهای
قیصر امین پور
دسته بندی اشعار
تازه ها امین پور
←
یک شعر تصادفی از تازه ها امین پور
از تنفس صبح امین پور
←
یک شعر تصادفی از از تنفس صبح امین پور
از آینه های ناگهان- دفتر اول امین پور
←
یک شعر تصادفی از از آینه های ناگهان- دفتر اول امین پور
از آینه های ناگهان- دفتر دوم امین پور
←
یک شعر تصادفی از از آینه های ناگهان- دفتر دوم امین پور
تمامی اشعار
خواب کودکی
در خوابهای کودکی ام
غزل در پرده ی دیرسال
چرا تا شکفتم
بند باز
تکیه داده ام
حرف آخر
هزار خواهش و آیا
خاطره
ا گریه های یکریز
یادداشت های گم شده
پس کجاست
بی رنگی
اگر نه رنگ
لحظه های کاغذی
خسته ام از آرزوها آرزوهای شعاری
الفبای درد
الفبای درد از لبم می تراود
فال نیک
گفتی غزل بگو چه بگویم مجال کو
به آیین دل
برای رسیدن چه راهی بریدم
غزل محال
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
تنها تو می مانی
دل داده ام بر باد بر هر چه باداباد
غزل پنجره
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
غزل دلتنگی
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
حتی اگر نباشی
می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
نان ماشینی
آسمان تعطیل است
اتفاق
افتاد
شعری برای جنگ
می خواستم
گلوی شوق
شب عبور شما را شهاب لازم نیست
تقصیر عشق بود
باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد
غزل تقویم ها
عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
جغرافیای ویرانی
دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است
مساحت رنج
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
فصل وصل
فصل فصل خیش و فصل گندم است
روز ناگزیر
این روزها که می گذرد هر روز
درد واره ها
درد های من
روز مبادا
وقتی تو نیستی
جرأت دیوانگی
انگار مدتی است که احساس می کنم
رفتار من عادی است
نامی از هزار نام
ای شما
نه گندم و نه سیب
پاره هایی از یک منظومه
حسرت همیشگی
حرفهای ما هنوز ناتمام
همزاد عاشقان جهان
پاره ای از یک منظومه
عصر جدید
ما
هر چه هستی ، باش
با توام
قاف
و قاف
سطرهای سفید
واژه واژه
هنوز
پیشواز
چه اسفند ا آه
میهمان سرزده
لحظه ای که خسته ام
اعتراف
خارها
اشتقاق
وقتی جهان
سرود صبح
حنجره ها روزه ی سکوت گرفتند
آواز عاشقانه
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
کودکی ها
کودکی هایم اتاقی ساده بود
حرفی از نام تو
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
خسته ام از این کویر
خسته ام از این کویر این کویر کور و پیر
اگر عشق نبود
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
نامه ای برای تو
این ترانه بوی نان نمی دهد
چرا چنین ؟
بغضهای کال من چرا چنین
اگر دل دلیل است ....
سراپا اگر زرد پژمرده ایم
خورشید روستا
در شعر های من
باد بی قراری
این بوی غربت است
تعبیر خواب
دیشب دوباره
فردا
دیروز
رفتن ، رسیدن است
موجیم و وصل ما از خود بریدن است
فصل تقسیم
چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها
بی قراری
ناودانها شر شر باران بی صبری است
سبز
خوشا هر باغ را بارانی از سبز
نیایش
مبادا آسمان بی بال و بی پر