-
مسجدیئی بسته آفات شد
معتکف کوی خرابات شد
-
می به دهن برد و چو می می گریست
کای من بیچاره مرا چاره چیست
-
مرغ هوا در دلم آرام کرد
دانه تسبیح مرا دام کرد
-
کعبه مرا رهزن اوقات بود
خانه اصلیم خرابات بود
-
طالع بد بود و بد اختر شدم
نامزد کوی قلندر شدم
-
چشم ادب زیر نقاب از منست
کوی خرابات خراب از منست
-
تنگ جهان بر من مهجور باد
گرد من ازدامن من دور باد
-
گر نه قضا بود من و لات کی
مسجدی و کوی خرابات کی
-
همت از آنجا که نظر کرده بود
گفت جوابی که در آن پرده بود
-
کاین روش از راه قضا دور دار
چون تو قضا را بجوی صد هزار
-
بر در عذر آی و گنه را بشوی
آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی
-
چون تو روی عذر پذیرت برند
ورنه خود آیند و اسیرت برند
-
سبزه چریدن ز سر خاک بس
نیشکر سبز تو افلاک بس
-
تا نبرد خوابت ازو گوشه کن
اندکی از بهر عدم توشه کن
-
خوش نبود دیده به خوناب در
زنده و مرده به یکی خواب در
-
دین که ترا دید چنین مست خواب
چهره نهان کرد به زیر نقاب
-
خیز نظامی که ملک بر نشست
همسر اینجا چه شوی پای بست
داستان زاهد توبه شکن
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/داستان-زاهد-توبه-شکن
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
خرابات
- خرابات
- جمع خرابه. ویرانه ها
- میخانه، میکده، شراب خانه
- قمار خانه
- در اصطلاح تصوف، مرتبه ویرانی عادتهای نفسانی
اختر
- اختر
- سیاره، ستاره
- ستاره بخت و اقبال، فال، طالع
قلندر
- قلندر
- شخص مجرد و بیقید
- درویش (بی قید در پوشاک و خوراک و طاعات و عبادات)
مهجور
- مهجور
- هذیان
- جدامانده
- بیبهره
- شتر نری که گردن آن را بر پای وی بسته باشند. شتری که با هجار بسته شده باشد
افلاک
- افلاک
- فلکها
- افلاک جمع فلک به معنی چرخ، گردون، و سپهر است.
- در علم نجوم افلاک نه گانه عبارتند از: یکم قمر (ماه)، دوم عطارد (تیر)،سوم زهره (ناهید)، چهارم شمس (مهر، خورشید)، پنجم مریخ (بهرام)، ششم مشتری (برجیس)، هفتم زحل (کیوان)، هشتم فلک البروج (ثوابت) و نهم فلک الافلاک (اطلس)
عدم
- عدم
- نیستی، نابودی
- در اصطلاح فلسفه ، مقابل وجود است
- فقر، درویشی
ملک
- مَلِک
- پادشاه