-
-
ره به خرابات برد عابد پرهیزگار
سفره یکروزه کرد نقد همه روزگار
-
عابد پارسا، سر از خرابات درآورد. همه آنچه که در طول عمر اندوخته بود، یکروزه مصرف کرد.
-
-
-
ترسمت ای نیکنام پای برآید به سنگ
شیشه پنهان بیار تا بخوریم آشکار
-
ای انسان خوشنام! میترسم که دچار مخاطره شوی. شیشه شرابی که پنهان کردهای را بیاور تا آشکارا بخوریم.
-
-
-
گر به قیامت رویم بی خر و بار عمل
به که خجالت بریم چون بگشایند بار
-
اگر در روز قیامت بدون خر و بدون بار عمل باشیم، بهتر از این است که بارمان را باز کنند و ببینند که درون آن چیزی نیست و به این خاطر خجالت زده شویم.
-
-
-
کان همه ناموس و بانگ چون درم ناسره
روی طلی کرده داشت هیچ نبودش عیار
-
آن همه نام و آوازه و سر و صدا، همانند سکه تقلبی بود که رویش را با آب طلا پوشانده بودند ولی مغز آن بیارزش بود.
-
-
-
روز قیامت که خلق طاعت و خیر آورند
ما چه بضاعت بریم پیش کریم افتقار
-
در روز قیامت که مردم پرستشهایشان و نیکوییهایشان را عرضه میکنند، ما با تنگدستیمان، چه کالایی را به پیشگاه خدای بخشنده ببریم؟
-
-
-
کار به تدبیر نیست بخت به زور آوری
دولت و جاه آن سریست تا که کند اختیار
-
کار با تدبیر و چارهجویی انجام نمیپذیرد. بخت و اقبال با زور زدن و تلاش کردن حاصل نمیشود. سعادتمندی مربوط به آن دنیا (آخرت) است. تا چه کسی آن را اختیار بکند!
-
-
-
بس که خرابات شد صومعه صوف پوش
بس که کتبخانه گشت مصطبه دردخوار
-
چه صومعههای درویشانی که به خرابات تبدیل شدند! چه کتابخانههایی که به جای شرابخواری تبدیل شدند!
-
-
-
مدعی از گفت و گوی دولت معنی نیافت
راه نبرد از ظلام ماه ندید از غبار
-
مدعی نتوانست با بحث و جدل، معنی حقیقی سعادتمندی را بیابد. او در تاریکی نتوانست راه را پیدا کند و به دلیل اینکه دیدش با غبار بسته شده بود، نتوانست ماه را ببیند.
-
-
-
مطرب یاران بگوی این غزل دلپذیر
ساقی مجلس بیار آن قدح غمگسار
-
مطرب دوستان، این غزل دلپذیر را بگو. ای ساقی مجلس! آن جام شراب را که از بین برنده غم است، بیاور.
-
-
-
گر همه عالم به عیب در پی ما اوفتد
هر که دلش با یکیست غم نخورد از هزار
-
اگر همه مردم دنیا به دنبال عیب جویی از ما باشند، کسی که دل بسته یک نفر است، هراسی از هزاران نفر (عیبجو) ندارد.
-
-
-
سعدی اگر فعل نیک از تو نیاید همی
بد نبود نام نیک از عقبت یادگار
-
ای سعدی! اگر عمل خیر از تو سر نزند، دست کم بد نیست که نام نیک از تو به یادگار باقی بماند.
-
ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ره-به-خرابات-برد-عابد-پرهیزگار
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
خرابات
- خرابات
- جمع خرابه. ویرانه ها
- میخانه، میکده، شراب خانه
- قمار خانه
- در اصطلاح تصوف، مرتبه ویرانی عادتهای نفسانی
ناسره
- ناسره
- ناخالص ، معیوب
طلی
- طلی
- طلا، زر
افتقار
- افتقار
- فقر، تهیدستی
دولت
- دولت
- حکومت ، سلطنت ، هیئت وزیران
- سعادت ، طالع
- جاه ، مکنت
- مدد، کمک
آن سریست
- آن سر
- آخرت
دردخوار
- دُرد
- ته نشین، رسوب، تیرگی (شراب و روغن و ...)
- مطلق شراب
صوف
- صوف
- پشم گوسفند
مصطبه
- مصطبه
- میخانه
- سکو. دکان . جایگاهی که غریبان نشینند.
ساقی
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
قدح
- پیاله
- جام
- پیغاله
- قدح
- ساغر
- کاسه ٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است