کاربردهای بخت
-
چشم که بر تو می کنم چشم حسود می کنم
شکر خدا که باز شد دیده بخت روشنم
-
چشم رضا و مرحمت بر همه باز می کنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز می کنی
-
با هر دمنی از آن ولایت
می کرد ز بخت بد شکایت
-
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
-
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
-
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
-
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
-
بدینگونه چون تیره شد بخت من
ربودند آرایش تخت من
-
یکایک ازو بخت برگشته شد
به دست یکی بنده بر کشته شد
-
تو وارون بخت و حال من دگرگون
ترا روزی سرشک آمد مرا خون