شوریده

شوریده
آشفته
عاشق
دیوانه
1

کاربردهای شوریده

  • گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد

    ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

  • بوالعجب شوریده ام سهوم به رحمت درگذار

    سهمگن درمانده ام جرمم به طاعت درپذیر

  • خوشا وقت شوریدگان غمش

    اگر زخم بینند و گر مرهمش

  • من از این طالع شوریده برنجم ور نی

    بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

  • نگه کرد شوریده از خواب و گفت

    مرا فتنه خوانی و گویی مخفت

  • نگارنده را خود همین نقش بود

    که شوریده را دل بیغما ربود

  • در این بود درویش شوریده رنگ

    که شیری برآمد شغالی به چنگ

  • یاد دارم که با کاروانی همه شب رفته بودم و سحرگاه بر کنار بیشه ای خفته شوریده ای همراه ما بود نعره بزد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت

  • شوریده بدی چو ریگ در راه

    آسوده شدی چو آب در چاه