کاربردهای دیبا
-
من که دیبا نداشتم همه عمر
دیدن ای دوست چو شنیدن نیست
-
یکی گفتش ای خسرو نیکروز
ز دیبای چینی قبایی بدوز
-
شب فراق نخواهم دواج دیبا را
که شب دراز بود خوابگاه تنها را
-
گزارنده نقش دیبای روم
کند نقش دیباچه را مشک بوم
-
چه حله ایست گرانتر ز حیلت دانش
چه دیبه ایست نکوتر ز دیبه عرفان
-
رونقی میجوی گر ارزنده ای
دیبه ای میباف گر بافنده ای
-
صنعت ما پرده های ما بس است
تار ما هم دیبه و هم اطلس است
-
ما نمی بافیم از بهر فروش
ما نمیگوئیم کاین دیبا بپوش
-
به سر خار مغیلان بروم با تو چنان
به ارادت که یکی بر سر دیبا نرود
-
ز جانفشانی و خون خوردن قبیله ماست
پرند و دیبه گلرنگ هر کرا بتن است
-
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم
-
عروس زشت زیبا چون توان دید
وگر بر خود کند دیبای معلم
-
زشت باشد دیبقی و دیبا
که بود بر عروس نازیبا