فهرست شعرهای
ابوالقاسم فردوسی
(پادشاهی خسرو پرویز)
تمامی اشعار
(پادشاهی خسرو پرویز)
چوگستهم وبندوی به آذرگشسپ
چوگستهم وبندوی به آذرگشسپ
فگندند مردی سبک بر دو اسپ
چو خسرو نشست از برتخت زر
چو خسرو نشست از برتخت زر
برفتند هرکس که بودش هنر
چو پنهان شد آن چادر آبنوس
چو پنهان شد آن چادر آبنوس
بگوش آمد از دوربانگ خروش
چوبشنید بهرام کز روزگار
چوبشنید بهرام کز روزگار
چه آمد بران نامور شهریار
رسیدند بهرام و خسرو بهم
رسیدند بهرام و خسرو بهم
گشاده یکی روی و دیگر دژم
چوخواهرش بشنید کامد ز راه
چوخواهرش بشنید کامد ز راه
برادرش پر درد زان رزمگاه
وزان روی شد شهریار جوان
وزان روی شد شهریار جوان
چوبگذشت شاد از پل نهروان
وزین روی بنشست بهرام گرد
وزین روی بنشست بهرام گرد
بزرگان برفتند با او وخرد
ز لشکر گزین کرد بهرام شیر
ز لشکر گزین کرد بهرام شیر
سپاهی جهانگیر وگرد دلیر
وزان جایگه شد به پیش پدر
وزان جایگه شد به پیش پدر
دودیده پراز آب و پر خون جگر
چوبهرام رفت اندر ایوان شاه
چوبهرام رفت اندر ایوان شاه
گزین کرد زان لشکر کینه خواه
چوروی زمین گشت خورشید فام
چوروی زمین گشت خورشید فام
سخن گوی بندوی برشد ببام
چو خورشید خنجر کشید از نیام
چو خورشید خنجر کشید از نیام
پدید آمد آن مطرف زردفام
چوپیدا شد آن چادر قیرگون
چوپیدا شد آن چادر قیرگون
درفشان شد اختر بچرخ اندرون
همی بود بندوی بسته چو یوز
همی بود بندوی بسته چو یوز
به زندان بهرام هفتاد روز
همی تاخت خسرو به پیش اندرون
همی تاخت خسرو به پیش اندرون
نه آب وگیا بود و نه رهنمون
چو بگذشت لشکر بران تازه بوم
چو بگذشت لشکر بران تازه بوم
بتندی همی راند تا مرز روم
ببود اندر آن شهر خسرو سه روز
ببود اندر آن شهر خسرو سه روز
چهارم چو بفروخت گیتی فروز
چوآمد بران شارستان شهریار
چوآمد بران شارستان شهریار
سوار آمد از قیصر نامدار
دبیر جهاندیده را پیش خواند پادشاهی ...
دبیر جهاندیده را پیش خواند
بران پیشگاه بزرگی نشاند
ز بیگانه قیصر به پرداخت جای
ز بیگانه قیصر به پرداخت جای
پر اندیشه بنشست با رهنمای
چوقیصر نگه کرد و نامه بخواند
چوقیصر نگه کرد و نامه بخواند
ز هر گونه اندیشه بر دل براند
هم آنگه یکی نامه بنوشت زود
هم آنگه یکی نامه بنوشت زود
بران آفرین آفرین بر فزود
چو آن نامه نزدیک خسرو رسید
چو آن نامه نزدیک خسرو رسید
زپیوستن آگاهی نو رسید
چو خورشید گردنده بی رنگ شد
چو خورشید گردنده بی رنگ شد
ستاره به برج شباهنگ شد
بدو گفت قیصر که جاوید زی
بدو گفت قیصر که جاوید زی
که دستور شاهنشهان را سزی
وزان پس چو دانست کامد سپاه
وزان پس چو دانست کامد سپاه
جهان شد ز گرد سواران سیاه
بهشتم بیاراست خورشید چهر
بهشتم بیاراست خورشید چهر
سپه را بکردار گردان سپهر
چوآمد به بهرام زین آگهی
چوآمد به بهرام زین آگهی
که تازه شد آن فر شاهنشهی
بیامد به نزدیک چوبینه مرد
بیامد به نزدیک چوبینه مرد
شنیده سخنها همه یادکرد
چوخورشید برزد سراز تیره کوه
چوخورشید برزد سراز تیره کوه
خروشی برآمد زهر دو گروه
چو بر زد ز دریا درفش سپید
چو بر زد ز دریا درفش سپید
ستاره شد از تیرگی ناامید
هم آنگه ز کوه اندر آمد سپاه
هم آنگه ز کوه اندر آمد سپاه
جهان شد ز گرد سواران سیاه
چو خورشید روشن بیاراست گاه
چو خورشید روشن بیاراست گاه
طلایه بیامد ز نزدیک شاه
ازین سوی خسرو بران رزمگاه
ازین سوی خسرو بران رزمگاه
بیامد که بهرام بد با سپاه
دگر روز خسرو بیاراست گاه
دگر روز خسرو بیاراست گاه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
بخراد برزین بفرمود شاه
بخراد برزین بفرمود شاه
که رو عرض گه ساز ودیوان بخواه
مرا سال بگذشت برشست و پنج
مرا سال بگذشت برشست و پنج
نه نیکو بود گر بیازم به گنج
کنون داستانهای دیرینه گوی
کنون داستانهای دیرینه گوی
سخنهای بهرام چوبینه گوی
چوشب دامن تیره اندر کشید
چوشب دامن تیره اندر کشید
سپیده ز کوه سیه بر دمید
چو چندی برآمد برین روزگار پادشاهی ...
چو چندی برآمد برین روزگار
شب و روز آسایش آموزگار
چو پیدا شد ازآسمان گرد ماه
چو پیدا شد ازآسمان گرد ماه
شب تیره بفشاند گرد سیاه
چنین تا خبرها به ایران رسید
چنین تا خبرها به ایران رسید
بر پادشاه دلیران رسید
ازان پس چو بشنید بهرام گرد
ازان پس چو بشنید بهرام گرد
کز ایران به خاقان کسی نامه برد
چو آگاهی آمد به شاه بزرگ
چو آگاهی آمد به شاه بزرگ
که از بیشه بیرون خرامید گرگ
وزان روی بهرام شد تا به مرو
وزان روی بهرام شد تا به مرو
بیاراست لشکر چو پر تذرو
قلون بستد آن مهر وت ازان چو ...
قلون بستد آن مهر وت ازان چو غرو
بیامد ز شهر کشان تا به مرو
چو بشنید خاقان که بهرام را
چو بشنید خاقان که بهرام را
چه آمد بروی از پی نام را
چوخراد بر زین به خسرو رسید
چوخراد بر زین به خسرو رسید
بگفت آن کجا کرد و دید و شنید
ازآن پس چو خاقان به پردخت دل
ازآن پس چو خاقان به پردخت دل
ز خون شد همه کشور چین چوگل
وزان پس جوان و خردمند زن
وزان پس جوان و خردمند زن
به آرام بنشست با رای زن
ز لشکر بسی زینهاری شدند
ز لشکر بسی زینهاری شدند
به نزدیک خاقان به زاری شدند
چو پیروز شد سوی ایران کشید
چو پیروز شد سوی ایران کشید
بر شهریار دلیران کشید
ازآن پس به آرام بنشست شاه
ازآن پس به آرام بنشست شاه
چو برخاست بهرام جنگی ز راه
وزان پس بسوی خراسان کسی
وزان پس بسوی خراسان کسی
گسی کرد و اندرز دادش بسی
چنین تا برآمد برین چندگاه پادشاهی ...
چنین تا برآمد برین چندگاه
ز گستهم پر درد شد جان شاه
دوان و قلم خواست ناباک زن
دوان و قلم خواست ناباک زن
ز هرگونه انداخت با رای زن
دو هفته برآمد بدو گفت شاه
دو هفته برآمد بدو گفت شاه
به خورشید و ماه و به تخت و کلاه
برآمد برین روزگاری دراز
برآمد برین روزگاری دراز
نبد گردیه را به چیزی نیاز
چنین تا بیامد مه فوردین
چنین تا بیامد مه فوردین
بیاراست گلبرگ روی زمین
ازان پس چو گسترده شد دست شاه
ازان پس چو گسترده شد دست شاه
سراسر جهان شد ورا نیک خواه
چو بر پادشاهیش شد پنج سال
چو بر پادشاهیش شد پنج سال
به گیتی نبودش سراسر همال
به قیصر یکی نامه فرمود شاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه
که برنه سزاوار شاهی کلاه
چویک ماه شد نامه پاسخ نوشت
چویک ماه شد نامه پاسخ نوشت
سخنهای با مغز و فرخ نوشت
گفتار اندر داستان خسرو و شیرین
کهن گشته این نامه باستان
ز گفتار و کردار آن راستان
چنان بد که یک روز پرویز شاه
چنان بد که یک روز پرویز شاه
همی آرزو کرد نخچیرگاه
چو آگاهی آمد ز خسرو به راه
چو آگاهی آمد ز خسرو به راه
به نزد بزرگان و نزد سپاه
ازان پس فزون شد بزرگی شاه
ازان پس فزون شد بزرگی شاه
که خورشید شد آن کجا بود ماه
کنون داستان گوی در داستان
کنون داستان گوی در داستان
ازان یک دل ویک زبان راستان
همی هر زمان شاه برتر گذشت
همی هر زمان شاه برتر گذشت
چوشد سال شاهیش بر بیست و هشت
از ایوان خسرو کنون داستان
از ایوان خسرو کنون داستان
بگویم که پیش آمد از راستان
کنون از بزرگی خسرو سخن
کنون از بزرگی خسرو سخن
بگویم کنم تازه روز کهن
بدان نامور تخت و جای مهی
بدان نامور تخت و جای مهی
بزرگی و دیهیم شاهنشهی
بدانست هم زاد فرخ که شاه
بدانست هم زاد فرخ که شاه
ز لشکر همه زو شناسد گناه
همان زاد فرخ بدرگاه بر
همان زاد فرخ بدرگاه بر
همی بود و کس را ندادی گذر
همی بود خسرو بران مرغزار
همی بود خسرو بران مرغزار
درخت بلند ازبرش سایه دار
دسته بندی اشعار
پادشاهی بهرام شاپور - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی بهرام شاپور - شاهنامه فردوسی
پادشاهی داراب دوازده سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی داراب دوازده سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اسکندر - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اسکندر - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اشکانیان - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اشکانیان - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اردشیر - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اردشیر - شاهنامه فردوسی
پادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اورمزد - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اورمزد - شاهنامه فردوسی
پادشاهی بهرام اورمزد - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی بهرام اورمزد - شاهنامه فردوسی
پادشاهی بهرام بهرام نوزده سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی بهرام بهرام نوزده سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی بهرام بهرامیان - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی بهرام بهرامیان - شاهنامه فردوسی
پادشاهی نرسی بهرام - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی نرسی بهرام - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اورمزد نرسی - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اورمزد نرسی - شاهنامه فردوسی
پادشاهی شاپور ذوالاکتاف - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی شاپور ذوالاکتاف - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اردشیر نکوکار - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اردشیر نکوکار - شاهنامه فردوسی
پادشاهی شاپور سوم - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی شاپور سوم - شاهنامه فردوسی
پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی یزدگرد بزه گر - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی یزدگرد بزه گر - شاهنامه فردوسی
پادشاهی بهرام گور - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی بهرام گور - شاهنامه فردوسی
پادشاهی یزدگرد هجده سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی یزدگرد هجده سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی قباد چهل و سه سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی قباد چهل و سه سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی هرمزد دوازده سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی هرمزد دوازده سال بود - شاهنامه فردوسی
پادشاهی خسرو پرویز - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی خسرو پرویز - شاهنامه فردوسی
پادشاهی شیرویه - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی شیرویه - شاهنامه فردوسی
پادشاهی اردشیر شیروی - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی اردشیر شیروی - شاهنامه فردوسی
پادشاهی فرایین - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی فرایین - شاهنامه فردوسی
پادشاهی پوران دخت - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی پوران دخت - شاهنامه فردوسی
پادشاهی آزرم دخت - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی آزرم دخت - شاهنامه فردوسی
پادشاهی فرخ زاد - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی فرخ زاد - شاهنامه فردوسی
پادشاهی یزدگرد - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی یزدگرد - شاهنامه فردوسی
داستان سیاوش - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان سیاوش - شاهنامه فردوسی
آغاز کتاب - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از آغاز کتاب - شاهنامه فردوسی
کیومرث - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از کیومرث - شاهنامه فردوسی
هوشنگ - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از هوشنگ - شاهنامه فردوسی
طهمورث - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از طهمورث - شاهنامه فردوسی
جمشید - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از جمشید - شاهنامه فردوسی
ضحاک - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از ضحاک - شاهنامه فردوسی
فریدون - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از فریدون - شاهنامه فردوسی
منوچهر - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از منوچهر - شاهنامه فردوسی
پادشاهی نوذر - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی نوذر - شاهنامه فردوسی
پادشاهی زوطهماسپ - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی زوطهماسپ - شاهنامه فردوسی
پادشاهی گرشاسپ - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی گرشاسپ - شاهنامه فردوسی
کیقباد - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از کیقباد - شاهنامه فردوسی
پادشاهی کی کاووس و رفتن او به مازندران - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی کی کاووس و رفتن او به مازندران - شاهنامه فردوسی
رزم کاووس با شاه هاماوران - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از رزم کاووس با شاه هاماوران - شاهنامه فردوسی
سهراب - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از سهراب - شاهنامه فردوسی
کیخسرو - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از کیخسرو - شاهنامه فردوسی
گفتار اندر داستان فرود سیاوش - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از گفتار اندر داستان فرود سیاوش - شاهنامه فردوسی
داستان کاموس کشانی - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان کاموس کشانی - شاهنامه فردوسی
داستان خاقان چین - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان خاقان چین - شاهنامه فردوسی
داستان اکوان دیو - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان اکوان دیو - شاهنامه فردوسی
داستان بیژن و منیژه - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان بیژن و منیژه - شاهنامه فردوسی
داستان دوازده رخ - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان دوازده رخ - شاهنامه فردوسی
جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب - شاهنامه فردوسی
پادشاهی لهراسپ - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی لهراسپ - شاهنامه فردوسی
پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود - شاهنامه فردوسی
داستان هفتخوان اسفندیار - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان هفتخوان اسفندیار - شاهنامه فردوسی
داستان رستم و اسفندیار - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان رستم و اسفندیار - شاهنامه فردوسی
داستان رستم و شغاد - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از داستان رستم و شغاد - شاهنامه فردوسی
پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود - شاهنامه فردوسی
←
یک شعر تصادفی از پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود - شاهنامه فردوسی
مثنوی های فردوسی
←
یک شعر تصادفی از مثنوی های فردوسی