فهرست شعرهای
سعدی شیرازی
(ملحقات)
تمامی اشعار
(ملحقات)
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت ...
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
می ندانم چکنم چاره من این دستان را
تا به دست آورم آن دلبر پردستان را
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
چشم تو طلسم جاودانست
یا فتنه آخرالزمانست
حالم از شرح غمت افسانه ایست
چشمم از عکس رخت بتخانه ایست
خسته تیغ فراقم سخت مشتاقم به غایت
ای صبا آخر چه گردد گر کنی یکدم عنایت
می روم با درد و حسرت از دیارت ...
می روم با درد و حسرت از دیارت خیر باد
می گذارم جان به خدمت یادگارت خیر باد
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد
بخت و دولت به برم زآب روان باز ...
بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد
رفت آن کم بر تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
یاد دارم که روزگاری بود
که مرا پیش غمگساری بود
خسرو من چون به بارگاه (برآید)
خسرو من چون به بارگاه برآید
نعره و فریاد از سپاه برآید
باد بهاری وزید، از طرف مرغزار
باد بهاری وزید از طرف مرغزار
باز به گردون رسید ناله هر مرغ زار
ایا نسیم سحر بوی زلف یار بیار
قرار دل ز سر زلف بی قرار بیار
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست ...
اگر چه دل به کسی داد جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم
من از تو هیچ نبریدم که هستی یار ...
من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم
تو را چون بنده ای گشتم به فرمانت کمر بندم
من این نامه که اکنون می نویسم
به آب چشم پر خون می نویسم
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد ...
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم
بیا بیا که ز عشقت چنان پریشانم
که می رود ز غمت بر زبان پریشانم
من خسته چون ندارم، نفسی قرار بی تو
من خسته چون ندارم نفسی قرار بی تو
به کدام دل صبوری کنم ای نگار بی تو
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده ...
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده ای
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده ای
چنان خوب رویی بدان دلربایی
دریغت نیاید به هر کس نمایی
هر شبی با دلی و صد زاری
منم و آب چشم و بیداری
ابیات پراکنده
در عهد تو ای نگار دلبند
بس عهد که بشکنند و سوگند
ملحقات و مفردات مفردات
می میرم و همچنان نظر بر چپ و راست
تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست
دسته بندی اشعار
حکایات و شعرهای گلستان سعدی
←
یک شعر تصادفی از حکایات و شعرهای گلستان سعدی
اشعار بوستان سعدی
←
یک شعر تصادفی از اشعار بوستان سعدی
ملحقات سعدی
←
یک شعر تصادفی از ملحقات سعدی
مواعظ سعدی
←
یک شعر تصادفی از مواعظ سعدی
شعرهای عربی سعدی
←
یک شعر تصادفی از شعرهای عربی سعدی
مراثی سعدی
←
یک شعر تصادفی از مراثی سعدی
غزلیات سعدی
←
یک شعر تصادفی از غزلیات سعدی
رباعیات سعدی
←
یک شعر تصادفی از رباعیات سعدی
قصاید سعدی
←
یک شعر تصادفی از قصاید سعدی
مقطعات سعدی
←
یک شعر تصادفی از مقطعات سعدی
مثنوی های سعدی
←
یک شعر تصادفی از مثنوی های سعدی
ترجیع بند سعدی
←
یک شعر تصادفی از ترجیع بند سعدی