فهرست شعرهای
نظامی گنجوی
(هفت پیکر)
تمامی اشعار
(هفت پیکر)
به نام ایزد بخشاینده
ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
در نعت پیغمبر اکرم
نقطه خط اولین پرگار
خاتم آخر آفرینش کار
معراج پیغمبر اکرم
چون نگنجید در جهان تاجش
تخت بر عرش بست معراجش
سبب نظم کتاب
چون اشارت رسید پنهانی
از سرا پرده سلیمانی
دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
ای دل از این خیال سازی چند
به خیالی خیال بازی چند
ستایش سخن و حکمت و اندرز
تا نگوئی سخنوران مردند
سر به آب سخن فرو بردند
در نصیحت فرزند خویش محمد
ای بسا تیز طبع کاهل کوش
که شد از کاهلی سفال فروش
آغاز داستان بهرام
گوهر آمای گنج خانه راز
گنج گوهر چنین گشاید باز
صفت سمنار و ساختن قصر خورنق
رفت منذر به اتفاق پدر
بر چنین جستجوی بست کمر
صفت خورنق و ناپیدا شدن نعمان
چون خورنق به فر بهرامی
روضه ای شد بدان دلارامی
شکار کردن بهرام و داغ کردن گوران
چون سهیل جمال بهرامی
از ادیم یمن ستد خامی
کشتن بهرام اژدها را و گنج یافتن
روزی از روضه بهشتی خویش
کرد بر می روانه کشتی خویش
دیدن بهرام صورت هفت پیکر را در خورنق
شاه روزی رسیده بود ز دشت
در خورنق به خرمی می گشت
آگاهی بهرام از وفات پدر
چون ز بهرام گور با پدرش
باز گفتند منهیان خبرش
لشگر کشیدن بهرام به ایران
بس کن ای جادوی سخن پیوند
سخن رفته چند گوئی چند
نامه پادشاه ایران به بهرام گور
اول نامه بود نام خدای
گمرهان را به فضل راهنمای
پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
چونکه خواننده خواند نامه تمام
جوش آتش برآمد از بهرام
برگرفتن بهرام تاج را از میان دو شیر
بامدادان که صبح زرین تاج
کرسی از زر نهاد و تخت از عاج
بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
طالع تخت و پادشاهی او
فرخ آمد ز نیک خواهی او
داستان بهرام با کنیزک خویش
شاه روزی شکار کرد پسند
در بیابان پست و کوه بلند
بردن سرهنگ بهرام گور را به مهمانی
شاه بهرام روزی از سر تخت
برد سوی شکار صحرا رخت
لشکر کشیدن خاقان چین به جنگ بهرام گور
چون برآمد ز ماه تا ماهی
نام بهرام در شهنشاهی
عتاب کردن بهرام با سران لشگر
روزی از طالع مبارک بخت
رفت بهرم گور بر سر تخت
خواستن بهرام دختر شاهان هفت اقلیم را
شه به ناز و نشاط شد مشغول
کز ده و گیر گشته بود ملول
صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت ...
روزی از صبح فتح نورانی
آسمان بر گشاده پیشانی
نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و ...
چونکه بهرام شد نشاط پرست
دیده در نقش هفت پیکر بست
نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و ...
خاکیی را بگیر کابی برد
آب جوئی در آب جوئی مرد
نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و ...
نه ز بی طالعی به زن بشتافت
نه کنیزی چنانکه باید یافت
نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و ...
از فلک نیز و آنچه هست در او
آگهم نارسیده دست بر او
نشستن بهرام روز سه شنبه در گنبد سرخ ...
آفرین گفت بر چنان قلمی
کاید از نوکش آنچنان رقمی
نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ ...
چارشنبه که از شکوفه مهر
گشت پیروزه گون سواد سپهر
نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ ...
زیور مه نثار گشته بر او
مهر ماهان هزار گشته بر او
نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و ...
گهری بایدم که نتوانی
کز منش هیچ گونه بستانی
نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و ...
روز آدینه کاین مقرنس بید
خانه را کرد از آفتاب سپید
آگاهی بهرام از لشگرکشی خاقان چین بار دوم
چون به تثلیث مشتری و زحل
شاه انجم ز حوت شد به حمل
اندرز گرفتن بهرام از شبان
سگی آویخته ز شاخ درخت
بسته چون سنگ دست و پایش سخت
شکایت کردن هفت مظلوم
اولین شخص گفت با بهرام
کای شده دشمن تو دشمن کام
کشتن بهرام وزیر ظالم را
چون زمین از گلیم گرد آلود
سایه گل بر آفتاب اندود
فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در ...
لعل پیوند این علاقه در
کز گهر کرد گوش گیتی پر
در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ...
چون فروزنده شد به عکس و عیار
نقد این گنجه خیز رومی کار
دسته بندی اشعار
خسرو و شیرین نظامی
←
یک شعر تصادفی از خسرو و شیرین نظامی
لیلی و مجنون نظامی
←
یک شعر تصادفی از لیلی و مجنون نظامی
هفت پیکر نظامی
←
یک شعر تصادفی از هفت پیکر نظامی
شرف نامه نظامی
←
یک شعر تصادفی از شرف نامه نظامی
اقبالنامه نظامی
←
یک شعر تصادفی از اقبالنامه نظامی
مخزن الاسرار نظامی
←
یک شعر تصادفی از مخزن الاسرار نظامی